تقریبا هشتاد سال پس از ایجاد نخستین آزمون های هوش، یکی از روان شناسان دانشگاه هاروارد به نام گاردنر مخالفت با نظریه سنجش هوش پرداخت. وی با بیان این مطلب که در فرهنگ ما، هوش به درستی تعریف نشده است درکتاب خود با عنوان حالات روحی (۱۹۸۳)، به وجود حداقل هفت هوش اصلی اشاره کرد. گاردنر در نظریه هوش‌های چندگانه سعی کرده است تا حوزه استعدادهای انسان رابه آن سوی مرزهای (IQ) بکشاند وی در مورد اعتبار روش های مجزا ساختن فرد از محیط طبیعی آموزشی خود و تعیین هوش فردی او تردید کرد. در عوض گاردنر معتقد است که هوش با توانایی تحلیل مسایل و نیز برخورداری از کارایی در محیط واقعی ارتباط فراوانی دارد (صفری،۱۳۸۴،ص۱۲).
هنگامی که واژه «هوش» به گوش ما می‌خورد معمولاً مفهوم ضریب‌ هوشی ( IQ ) به ذهنمان می‌آید. هوش معمولاً به عنوان توانائی‌های بالقوه عقلانی تعریف می‌شود. چیزی که ما با آن زاده می‌شویم، چیزی که قابل اندازه‌گیری است و ظرفیتی که تغییر دادن آن دشوار است. امّا در سال‌های اخیر دیدگاه‌های دیگری نسبت به هوش پدید آمده است. یکی از این دیدگاه‌ها، نظریه هوش چندگانه است که توسط هاوارد گاردنر، روان‌شناس دانشگاه هاوارد، ارائه گشته است (میگنا[۲۹]،۱۳۹۱).
بنا به باور اسلاوین[۳۰] (۲۰۰۶) ، مفهوم هوش از زمان پیش از یونان باستان مورد بحث بوده است، اما مطالعه علمی این موضوع با کارهای بینه در سال ۱۹۰۴ میلادی یعنی زمانی آغاز شد که وزارت آموزش فرانسه از او خواست تا وسیله ای درست کند که به کمک آن دانش‌آموزان نیازمند کمک های ویژه در مدارس فرانسه شناسایی شوند. بدین منظور، او به کمک دستیارش سیمون، نخستین آزمون عینی هوش را برای کودکان ۱۳-۳ ساله درست کرد. به کمک این آزمون برای هر کودک یک سن عقلی یا سن ذهنی تعیین می شد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

هرچند که آزمون هوشی بینه در اصل، برای سنجش توانایی یادگیری دانش‌آموزان دارای مشکلات تحصیلی ساخته شد، اما، بعداً برای استفاده افراد معمولی بازسازی شد و به صورت یک آزمون هوشی معروف و قابل استفاده عموم در آمد (سیف ، ۱۳۸۷ ، ص ۱۲۲).
۲-۵- ابعاد و جنبه‏ه ای هوش
دانشمندان مختلف ابعاد و جنبه هایی را برای هوش در نظر گرفته اند از جمله :
۲-۵-۱- ابعاد هوش از نظر لوئیز ترستون (۱۹۳۸)
لوئیز ترستون معتقد است هفت عامل، هوش را تشکیل‏ می‏دهد:
۱-ادراک کلامی: توانایی درک معنی واژه‏ ها، آزمون‏های معانی‏ واژه‏ ها معرف این عامل هستند۲- سیالی واژگان: توانایی به‏خاطر آوردن سریع، واژه‏سازی با حروف و پیدا کردن واژه‏های هم‏قافیه دیده می‏شود۳- استعداد عددی: توانایی کار کردن با اعداد و اجرای‏ محاسبات عددی۴- استعداد فضایی: توانایی تجسم روابط فضایی، مانند تشخیص یک شکل وقتی که سمت گیری آن تغییر کند۵- حافظه: توانایی به‏خاطر سپردن محرک‏های کلامی،مانند واژه‏های جفتی یا جمله‏ها۶- سرعت ادراک: توانایی ادراک سریع جزئیات دیداری و یافتن شباهت‏ها و تفاوت‏ها در تصویرها و اشیا۷- استدلال: توانایی یافتن قواعد کلی براساس موارد ارائه‏شده‏ مانند تشخیص قاعده‏ی حاکم بر یک سلسله اعداد پس از دیدن‏ فقط بخشی از آن سلسله.
۲-۵-۲-ابعاد هوش از نظر فریمن (۱۹۸۸)
فریمن[۳۱] تعریفی را که از هوش شده است به چهار دسته‏ تقسیم کرد:
۱-تعریفی که اساس هوش را، اهمیت سازگاری شخص با محیط می‏داند۲-تعریفی که هوش را استعداد یادگیری می‏داند۳-تعریفی که هوش را گنجایش تفکر انتزاعی می‏داند۴-تعریفی که جامع است و موارد بالا را توامان دربرمی‏گیرد.
۲-۵-۳- ابعاد هوش از نظر آر.بی.کتل (۱۹۶۱)
کتل دو نوع هوش را مدنظر قرار می‏دهد:
۱-هوش سیال: بنابر نظر آر.بی.کتل[۳۲]،هوش سیال، به‏ وسیله‏ی‏ نیروهای فرهنگی یا به‏وسیله‏ی یادگیری‏های انجام‏شده در موقعیت‏های تحت تاثیر عمیق قرار نمی‏گیرد، بلکه از طریق‏ تعامل‏ها و واکنش‏های غیرآموزشی و آزاد با محیط گسترش‏ می‏یابد.
۲-هوش متبلور: نوعی از هوش است که براساس‏ نظر کتل به‏وسیله‏ی فرهنگ یعنی در شکل‏هایی به‏ خوبی ساختاریافته‏ مثل پیشرفت‏ (تصویرتصویر) آموزشگاهی و مهارت‏های‏ حرفه‏ای جلوه‏گر می‏شود.
۲-۵-۴- ابعاد هوش چندگانه هوارد گاردنر (۲۰۰۴(
هوارد گاردنر ، نظریه‏ی‏ هوش‏های چندگانه را ارائه داد و خاطرنشان‏ کرد که دست‏کم هفت نوع هوش وجود دارد و وابستگی درونی هر یک از آن‏ها با بقیه، جزئی است. این هفت نوع هوش عبارتند از:
۲-۵-۴-۱هوش زبانی
این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. بنابراین، با کلمات سروکار دارد. دارندگان این نوع هوش از مهارت‏های‏ شنیداری تکامل یافته‏ای برخوردارند و معمولا سخنوران‏ برجسته‏ای به شمار می‏آیند. آن‏ها به جای تصاویر، با کلمات فکر می‏کنند. مهارت‏های آن‏ها شامل موارد زیر است: گوش دادن، حرف زدن، قصه‏گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمه‏ها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران‏ به پذیرفتن دیدگاه‏ها و تحلیل کاربرد زبان. در بین داستان‏ سرایان ، روزنامه‏نگاران، وکلا، معلمین و سیاستمداران‏ این نوع هوش در اولویت قرار دارد. (طباطبایی، ۱۳۸۸،ص ۲۲).
۲-۵-۴-۲- هوش موسیقی
این هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی. در این مورد، با توانایی درک و ایجاد ریتم و ملودی سروکار داریم. کسانی که‏ از هوش موسیقایی بالا برخوردارند، با بهره گرفتن از صداها، ریتم‏ها و الگوهای موسیقی فکر می‏کنند. آن‏ها بلافاصله به موسیقی‏ عکس العمل نشان می‏دهند. خیلی از آنان به صداهای محیطی‏ (مانندصدای زنگ، صدای چکه کردن آب یا صدای جیرجیرک)حساس‏اند. (هیأت مؤلفان،۱۳۸۶،ص ۵۰۴)
۲-۵-۴-۳- هوش منطقی- ریاضی
هوش منطقی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. بنابراین این نوع هوش، به معنای توانایی مغز در کار با اعداد و ترتیب‏های منطقی است. کسانی که هوش وابسته به منطق و ریاضی بالا دارند سعی می‏کنند احساسات درونی، رؤیاها، روابط با دیگران و نقاط ضعف و قوت خود را درک کنند. آن‏ها به صورت‏ مفهومی با بهره گرفتن از الگوهای عددی و منطقی فکر می‏کنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار می‏کنند. (هیأت مؤلفان ، ۱۳۸۶ ، ص ۵۰۴)
۲-۵-۴-۴هوش فضایی
این هوش قابلیت تصور و تجسم ذهنی را به وجود می‏آورد و نتیجه ی آن توانایی درک پدیده‏های بصری است. افراد دارای این هوش، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست‏ آوردن اطلاعات نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آن‏ها از نگاه کردن به نقشه‏ها، نمودارها و تصاویر و دیدن فیلم‏ خوششان می‏آید.
۲-۵-۴-۵هوش حرکتی-جسمانی
این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه ی حرکات بدن و استفاده‏ از اشیا. دارندگان این نوع هوش خودشان را از طریق حرکت‏ بیان می‏کنند. آن‏ها درک خوبی از حس تعادلی و هماهنگی‏ دست و چشم دارند (به عنوان مثال در بازی با توپ یا استفاده‏ از تیرهای تعادل مهارت دارند). آنان از طریق تعامل با فضای‏ اطرافشان قادر به یادآوری و فرآوری اطلاعات‏اند. (هیأت مؤلفان ، ۱۳۸۶ ، ص ۵۰۴)
۲-۵-۴- ۶ -هوش درون‏فردی
این هوش یعنی توانایی درک خود و آگاه بودن از حالت درونی‏ خود. کسانی که از این نوع هوش برخوردارند سعی می‏کنند احساسات درونی، رؤیاها، روابط با دیگران و نقاط ضعف و قوت‏ خود را درک کنند. کودکان دارای این نوع هوش، قادرند حواس‏ خود را شناسایی کرده، درجات مختلف یک احساس به خصوص‏ را تشخیص دهند. توانایی درک و پذیرفتن خود، هوش و ادراکی‏ است که دارنده آن در زمان بزرگسالی از داشتن آن خشنود شده، قدر آن را خواهد دانست. (هیأت مؤلفان ، ۱۳۸۶ ، ص ۵۰۴)
۲-۵-۴-۷- هوش میان‏فردی
هوش میان فردی یعنی توانایی ارتباط برقرار کردن و فهم‏ دیگران. بنابراین، این نوع هوش درباره‌ی ارتباط با دیگران است. به‏ نظر گاردنر، این هوش به استعداد ترسیم الگویی دقیق و واقعی از خود فرد و توانایی استفاده‌ی ثمر بخش از آن الگو در طول زندگی‏ اشاره دارد (اینترنت). افراد دارای چنین هوشی سعی می‏کنند امور را از دیدگاه آدم‏های دیگر ببینند تا بفهمند آن‏ها چگونه می‏اندیشند. (هیأت مؤلفان، ۱۳۸۶ ، ص ۵۰۴)
۲-۵-۴-۸- هوش طبیعت گرا
هوش طبیعت‏گرا بیانگر توانایی در تشخیص و تمایز انواع گوناگون پدیده‏های طبیعی‏ نظیر گیاهان، جانوران، سنگ‏ها، ابرها، صخره‏ها و امکان تشخیص الگوهای طبیعی و دسته ‏بندی آن‏هاست. توانایی ادراک تنوعات موجود در دنیای طبیعی، احساس نزدیکی‏ به آن‏ها و قدرت بهره‏گیری از آن ادراکات از دیگر مشخصه‏ های این هوش است. هوش‏ طبیعت‏گرا خصوصا از لحاظ گذشته‏ی تکاملی انسان به عنوان موجودی شکارچی، گردآور غذا و کشاورز واجد اهمیت بسیار است و هنوز نیز در حرفه‏هایی نظیرگیاه‏شناسی و آشپزی اهمیت فراوان دارد. (امیر تیموری ،۱۳۸۲ ، صص ۵۱-۵۰)
۲-۵-۴-۹- سایر هوش ها
سایر انواع هوش ها توسط گاردنر و همکاران او مطرح گردید که شامل هوش معنوی، هوش اخلاقی و هوش وجود شناسی می باشد. هوش وجود شناسی شامل توانایی بالا بردن و انعکاس سؤالات فلسفی در مورد زندگی، مرگ و واقعیت های غایی می باشد. (گاردنر،۲۰۰۴)
۲-۶- تفاوت این تئوری با سایر تعاریف سنتی از هوش 
تئوری هوش های چند گانه ی گاردنر، باورهای سنتی در حوزه های آموزش و علم شناختی را به چالش کشید. طبق تعریف سنتی، هوش یک توانایی یا استعداد شناختی یکسان می باشد که انسان ها با آن به دنیا می آیند و این توانایی ها به راحتی توسط آزمون های کوته پاسخ قابل اندازه گیری است.
۲-۶-۱- دیدگاه سنتی در مورد هوش ویادگیری
۱- هوش می تواند به وسیله‌ی آزمون های کوته پاسخ اندازه گیری شود.
۲- سطح هوشی افراد در طول زندگی تغییر نمی کند.
۳- افراد با یک هوش نسبتاْ ثابت به دنیا می آیند.
۴- هوش شامل توانایی های انسان در منطق و زبان می شود.
۵- در شیوه ی سنتی معلمان مواد آموزشی یکسان را برای تمام دانش‌آموزان تدریس می نمایند.
۶- معلمان اغلب یک عنوان و موضوع خاص را تدریس می کنند.
۲-۶-۲- دیدگاه تئوری هوش های چند گانه
۱- سنجش هوش های چند گانه ی افراد می تواند باعث پرورش یادگیری و روش های حل مسأله شود. آزمونهای کوته پاسخ در این دیدگاه، مد نظر نمی باشد چرا که آنها قادر به اندازه گیری مهارت های بین رشته ای یا فهم عمیق دانش‌آموزان نمی باشد. این آزمون ها اغلب مهارتهای معمولی به یاد سپاری (تأکید بر حفظ و تکرار)ومهارت افراد رادر پاسخ به آزمون های کوته پاسخ اندازه گیری می کند.
۲- انسان هادارای تمام این هوش ها هستند، اما هرفرد دارای ترکیب متفاوتی از این هوش ها می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...