لهجه کرمانجی زبان کردی در کشورهای ترکیه، سوریه، شمال­غربی ایران(استان ارومیه)، شمال­شرقی ایران(شمال خراسان)، شمال و شمال­غربی کردستان عراق، کشور ارمنستان­(اطراف ایروان)، کشور گرجستان، کشور آذربایجان، مناطقی از استان مازندران، مناطقی از استان گیلان، اطراف ورامین و فیروزکوه، و همچنین تهران و کرج تکلم می­ شود.
در خراسان شهرهای قوچان، شیروان، اسفراین، بجنورد، کلات، لایین، باج­گیران، آش­خانه، چناران، فاروج، سملقان، درگز و درونگر، رادکان، بخش­هایی از نیشابور و سبزوار و جوین و تقریبأ حدود ۱۵% مردم ساکن مشهد به­لهجه کرمانجی تکلم می­ کنند.
کردهای خراسان بیشتر در شمال خراسان سکونت دارند، از راز و جرگلان ‌بجنورد تا آن­سوتر از کلات نادر در طول مرز جغرافیایی با کشور ترکمنستان و از­این سو، تا نیشابور، سبزوار، مشهد و چناران پراکنده­اند.
۱-۷ تعریف مفاهیم
بیماری؛ «به هر گونه اختلال در کارکرد طبیعی بدن، بیماری گفته می­ شود».(کوهن،۱۷۳:۱۳۷۸)
به گفته ابن­سینا، «روند دانش طب به این­صورت است که هر حالتی از بدن پایداری ودگرگونی آن حتماً دارای علتی است. بیماری حالتی غیرطبیعی است که در تن آدمی جای می­گیرد و بدون­شک واکنش به آسیبی است که از واکنش اولیه غیرطبیعی به چشم می­خورد».(برومند و علوی­نیا،۲۶:۱۳۸۷)
ابن­خلدون در کتاب خود به­نام «مقدمه فی­التاریخ» می­گوید: پزشکی فنی است که به بدن انسان از نظر تندرستی و بیماری می­نگرد و صاحب این فن می­ کوشد تا سلامت انسان را حفظ کند و بیماری را با دارو و غذا از بین ببرد و بیمار را بهبود بخشد و این کار، پس از مشخص شدن مرضی که به یکی از اعضای بدن راه می­یابد و همچنین پس از مشخص شدن عواملی که باعث بروز بیماری می­ شود، انجام می­گیرد و داروهایی که برای هریک از بیماری­ها موثر است تعیین می­ شود. صاحب این فن، از طبیعت داروها و تاثیرات آن و از علائم بروز بیماری وفرا رسیدن زمان درمان آن بهره می­گیرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

علم طب به دو بخش تقسیم می­ شود؛ طب نظری و طب عملی.
طب نظری؛ یعنی «دانشی که چگونگی عملکرد در تغییرات بدن انسان و عوامل موثر برآن را که منجر به سلامتی یا بیماری می­شوند بررسی کرده و نهایتاً پزشک را به تشخیص بیماری راهنمایی می­ کند.
طب عملی؛ شامل علم به روش­هایی است که برای حفظ سلامتی یا بازگرداندن سلامتی(علم معالجات) به­کار می­رود».(ناصری و دیگران،۲۳:۱۳۸۷)
طب سنتی؛ «سنت در فرهنگ فارسی، لغتی است که از زبان تازی گرفته شده و به معنی راه وروش، عادت وخوی، طریقه وقانون ومترادف آن در زبان­های لاتین «ترادیسیون[۱]» است که به معنی انتقال شفاهی و آموزش شفاهی عادات و رسوم و فرهنگ از سلف به خلف، از پدر به پسر، به­ صورت غیرنوشته یا عادات ارثی از دهان به دهان است. به­ طور خلاصه غرض از طب سنتی طب مردم یا طب توده­ای است که به­نام «طب زکاء» و «طب­العجائر» یا «فولک مدیسین»[۲] خوانده می­ شود».(دریایی،۲۰:۱۳۸۱)
گیاه دارویی؛ به گیاهی گفته می­ شود که دارای مواد موثر مشخصی است و در درمان بیماری به­کار می­رود و نام آن گیاه در یکی ازمنابع معتبر بین ­المللی ذکر شده­است».(همان،۲۱)
مزاج؛ «فلاسفه وپزشکان طب قدیم معتقدند که چون بشر ازمایع نطفه­دار به ­وجود آمده­است به همین­علت عصاره­ها و طبایع عناصر اصلی تشکیل­دهنده بدن هستند».(زیگریست،۳۲:۱۳۶۲)
انسان­ها دارای مزاج­های متفاوتی هستند قبل از شناخت مزاج و اقسام آن ابتدا تعریف ابن­سینا از مزاج آورده می­ شود؛ ابن­سینا مزاج را چنین تعریف می­ کند:
«مزاج عبارت است از چنان کیفیتی که از واکنش متقابل اجزای ریز مواد متضاد به ­وجود می ­آید. در این واکنش متقابل بخش زیادی از یک یا چند ماده یا بخش زیادی از ماده یا مواد متخالف با هم می­آمیزند، بر هم تأ ثیر می­گذارند و از این آمیزش کیفیت مشابهی حاصل می­ شود که آن­را مزاج نامیده­اند».(بوعلی­سینا،۱۳:۱۳۵۷)
برومند و علوی­نیا ابرقویی مزاج را این­گونه تعریف می­ کنند:
مزاج در لغت به­معنی آمیختن چیزی با چیز دیگر است، کیفیتی که از آمیختن چیزها به هم
می­رسد را نیز مزاج گویند. در طب به سرشت و طبیعت انسان مزاج می­گویند چون از ترکیب چهار عنصر اولیه یا چهار رکن حاصل می­ شود.
اسماعیل جرجانی در کتاب ارزشمند «ذخیره خوارزمشاهی» در نحوه ایجاد هریک از مزاج­ها چنین می­نویسد: اگر چهار کیفیت که یکی گرم است و دوم سرد و سوم خشک و چهارم تر، دو کیفیت با یکدیگر برابر آیند و آن دو دیگر بماند یکی قوی­تر آید و یکی ضعیف­تر، مزاج اندر آن در کیفیت که برابر آیند معتدل باشد و بر این دو کیفیت دیگر که یکی قوی­تر آید و دیگر ضعیف­تر مزاج را به این کیفیت قوی­تر بازخوانند. چنان­که اگر اندر سردی و گرمی معتدل باشند و خشکی، برتری غلبه کند که گویند مزاج خشک است و اگر تری بر خشکی غلبه کند گویند مزاج تر است و اگر چهار کیفیت اندر تری و خشکی معتدل آیند و گرمی و سردی غلبه کند گویند مزاج گرم است.
ابن­سینا درکتاب «قانون» در طب در نحوه ایجاد مزاج­ها چنین می­نگارد:
«هرگاه که هیچ دو کیفیتی(سردی، گرمی، خشکی، تری)، با یکدیگر برابر نیاید، لیکن دو کیفیت غالب شود و دو کیفیت مغلوب، چهار مزاج مرکب پدید می­آیند: گرم و خشک، سرد و خشک، گرم و تر، سرد و تر. و فزون از این ممکن نیست. مزاج­ها به­ طور کلی به نه مزاج اصلی(ذاتی یا جبلی)، تقسیم می­شوند این مزاج می ­تواند برحسب شرایط محیطی و خاص مثل فصل، سن، جنسیت، مکان زندگی و… تحت تاثیر قرار گرفته و تغییر کند».(ناصری و دیگران،۲۹:۱۳۸۷)
موجودات از چهار عنصر و یا چهار رکن اصلی ساخته شده ­اند و انسان نیز بالطبع از ترکیب همین چهار عنصر ایجاد شده­است. در طب سنتی اعتقاد بر این است که از این چهار عنصر سازنده انسان، هر کدام که غلبه داشته باشد خواه به­ طور سرشتی و خواه به علل مختلف از جمله تغذیه، باعث ایجاد مزاج خاصی می­گردد.
دکتر محمد قاسمی­برومند و دکتر سید­علی علوی­نیا در کتاب «مبانی طب سنتی و عصر اسلامی»، ویژگی­های مزاج­های مختلف را بدین­گونه شرح می­ دهند:
سرد مزاج؛ افراد سرد مزاج، افعال نفسانی(مسائل روانی و رشد و نمو بدنشان) دچار ضعف و نقص می­ شود. در اصل هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی مشکل دارند. چربی بدنشان زیاد و گوشت بدنشان کم است. پوست آن­ها سفید و در لمس، بدنشان سرد است. در برابر سردی هوا زود متأثر می­شوند احساس درشتی زبان دارند، دچار رخوت در حرف زدن هستند، به­آرامی راه می­روند، تحرکشان کم است، در زندگی حالت شک و تردید دارند و ترسو هستند، غذایشان دیر هضم می­ شود. شماره نبض آن­ها کمتر است و به­آهستگی غذا می­خورند.
گرم مزاج؛ خصوصیات عکس مردم سرد مزاج را دارند. معمولا این­ها زکام و نزله کمتری می­گیرند. با هوش و زیرک هستند.
مزاج تر؛ مایعات بدن آن­ها زیاد است. ضعف و بی­حالی، جاری شدن آب از بدن مثل اسهال، تهوع، استفراغ، رعشه، تشنج عضلانی، بهت و خیرگی، حالت کوما و … از علائم آن­ها است.البته درحد بیماری را دیگر مزاج تر نگفته و سوء مزاج تر گویند.
مزاج خشک؛ آب بدن کم می­ شود. لاغر است، تشنگی، خشکی لب و دهان و گلو و حتی پوست بدن، فرو رفتن چشم­ها در حدقه، بی­خوابی، انقباض عضلات(ضعف بدن).
بقراط حکیم مزاج آدمی را بدین شرح تقسیم ­بندی نموده ­است:
دموی مزاج؛ دموی مزاج­ها افرادی پرحرارت، پر تحرک و فوق­العاده فعال می­باشند. هرگز آرام نمی­گیرند. این­چنین اشخاصی از بیماری رنج می­برند و بیکار نشستن مانع شکفتن و شادابی روحشان می­ شود، دوستان خوبی هستند و اصولا خوش­بین می­باشند. دموی­ها در آفرینش خلق­و­خوی دل­پسند، هنرمند می­باشند و با روحیه شاداب خویش پیوندها را تحکیم می­بخشند. ورزش را دوست دارند، از هوای سالم لذت می­برند. به­سرعت خشمگین می­شوند و به­زودی آرام می­گیرند. اصولا یک فرد دموی یک سینه پهن و چهره­ای به شکل لوزی و اندام قوی دارد.
صفراوی مزاج­؛ افرادی فعال، بدبین و گوشه­گیر هستند، باریک­اندام، بلند­قد و دارای نیم­رخی موزون و چهره­ای مستطیل شکل مایل به مربعی بوده و افرادی وسواس و دقیق هستند. اراده پرخاش­جویی این اشخاص به حس جاه­طلبی آن­ها که اغلب شدید است کمک می­نماید. آنان پرتحرک، خشن، زود­خشم، جاه­طلب و ثابت­قدم هستند.
بلغمی مزاج؛ افرادی خوش­بین، آرام و صبور، دارای محرک منظم اما کند می­باشند. به لذائذ مادی علاقه فراوان دارند و طرفدار عمل بوده و به­دنبال منفعتند. همواره مایل هستند که در کمال آسایش از زندگی بهره ببرند. اشخاص بلغمی مزاج علاقه به معاشرت دارند اما در مقابل سوال سخت ناراحت می­گردند. به­ طور­کلی بلغمی­ها افرادی چاق با چهره­ای گرد و حجیم، خوش­برخورد، خونسرد، کند ذهن و سست­عنصر می­باشند.
سودایی مزاج­؛ چهره­ای شکسته، کشیده، جمجمه­ای بزرگ و پیشانی بلند دارند و اصولا فعالیت در نزد این­گونه افراد ذاتی می­باشد. بیشتر در عالم خیال و رویا سیر می­ کنند. افراد سودایی مزاج گوشه­گیر و بدبین اما شیفته بحث­های فلسفی بوده و اصولا یک نویسنده فوق­العاده با استعداد می­باشند. به­ طور­کلی سودایی مزاج­ها باریک اندام و سپید چهره، مضطرب و بدبین هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...