ـ کنترل رفتارهای تؤام با عصبانیت و پرخاشگری
ـ توجه به مسئولیت‏هایی که بر عهده هر کدام قرار دارد و انجام آن
ـ توجه به ناتوانایی‏هایی که در زندگی مشکل‏ساز است و تلاش در رفع آنها
ـ خودداری از رفتارها و گفتارهای ملامت‏آمیز و یا تمسخرآمیز
ـ تعدیل خواسته‏ها و انتظارات خود در حد توانایی‏های یکدیگر
ـ فهم و درک تلاش بیش از حد متعارف و مسئولیتی که یکی از طرفین برای ثبات و پیشرفت خانواده انجام می‏دهد تا دیگری بتواند با آرامش زندگی کند و ابراز قدردانی از این تلاش.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

توانایی برقراری رابطه دوستانه و عاشقانه : در صورتی که زن و شوهر هر دو توانایی برقراری ارتباط دوستانه و عاشقانه را داشته باشند، زندگی لذت‏بخش و شیرین‏تر خواهد بود که این حالت حتی مانع از بروز بسیاری از این مشکلات و کشمکش‏های دیگر می‏شود.
میزان روابط جنسی ‏: در ابتدای زندگی زن و شوهر تمایلات جنسی بیشتری دارند که به تدریج و با افزایش سن میل به روابط جنسی کم می‏شود، اگرچه مواردی وجود دارد که با افزایش سن در تمایلات و تعداد روابط جنسی بی‏تأثیر است. روابط جنسی، روابط عاطفی و احساسی بین زن و شوهر را پایدارتر می‏کند.
اعتماد متقابل‏: رابطه دو طرفه‏ای که بر درک و فهم متقابل استوار باشد، منجر به اعتماد متقابل می‏گردد. در ابتدا انتظار زن و شوهر از یکدیگر این است که هر کدام از جهات گوناگون به دیگری اعتماد کنند. ممکن است این اعتماد از شروع زندگی وجود داشته باشد و یا ابتدا وجود نداشته باشد. ولی بعدها با برخوردها و عکس‏العمل‏های دوستانه این اعتماد به وجود می‏آید.
صداقت ‏: اعتماد متقابل وقتی به وجود می‏آید که صداقت متقابل در همه زمینه‏ها حفظ و به آن اهمیت داده شود. زمانی راستگویی ضروری است که با زندگی مشترک ، ارتباط تنگاتنگ و حساس داشته باشد.
وابستگی ‏: با گذشت زمان و در صورتیکه رابطه بر پایه‏های اساسی زندگی استوار باشد، وابستگی به شکلی طبیعی بین زن و شوهر ایجاد می‏گردد و این وابستگی به یکدیگر به معنای وابستگی به زندگی مشترک توام با احساس آرامش و لذت بردن از بودن در کنار یکدیگر و همفکری و کوشش برای داشتن زندگی بهتر و در عین حال تبادلات احساسی وعاطفی و همدردی و همدلی است. فهم متقابل احساسات و عواطف موجب می‏گردد که وابستگی عاطفی و احساسی به استحکام بیشتر و رابطه صمیمانه‏تر بین زن و شوهر منجر شود.
احساس امنیت ‏: به ندرت می‏توان زندگی مشترکی را یافت که بتوان بدون احساس امنیت پایدار بماند. هر انسانی نیازمند داشتن اطمینان و در نتیجه امنیت از جهات مختلف به ویژه احساس عاطفی و مادی است.
همانندسازی زن و شوهر با یکدیگر ‏: پس از ازدواج رابطه بین زن و شوهر موجب می‏شود که هر کدام به نوعی تحت تأثیر تفکرات و عقاید و رفتارهای دیگری قرار گیردو بعضی از آنها را بپذیرد و در نتیجه طرفین به یک الگوی مشترک دست یابند و این همان حالتی است که باعث می‏شود زن و شوهر به نوعی رابطه تعامل یافته دست یابند.
نیازهای پدرانه و مادرانه زن و شوهر از یکدیگر‏به طور ناخودآگاه مرد از همسر خود تصویری از مادر و زن از شوهر خود تصویری از پدر دارد که این بستگی به نوعی کیفیت رشد روانی فرد در کودکی و چگونگی روابط والدین با فرزندانشان دارد که همین امر تعیین کننده شدت و ضعف نیازهای پدرانه و مادران زن و شوهر از یکدیگر است. در صورتی که چنین احساس و نیازی در حد طبیعی و در حد توانایی دیگری باشد که بتواند آن را برآورده سازد، احساس رضایت پدید خواهد آمد. (عسگری، ۱۳۸۰)

جذب و جلب شدن

همه انسانها در ذهن خود تصویری از شخصیت مطلوب خود را برای ازدواج دارند. اما اغلب اشخاص این تصویر را به ناخودآگاه خود میّبرند. درک کردن این تصاویر واقع در نا خودآگاه دشوار و تغییر دادنشان تقریباً غیرممکن است. با این حال این تصاویر ذهنی بسیار قدرتمند هستند و فرد را به جانب اشخاص به خصوصی جلب می‏کنند و چون به این اشخاص می‏رسد خود به خود آنها را با تصویری که در ذهن خود دارد مقایسه می‏کند. کامپیوتر ذهن فرد، هر کسی را که با این تصاویر ذهنی‏اش همخوانی نداشته باشد رد می‏‏کند و فرد را به ردیابی و جستجوی معدود کسانی که با این تصاویر ذهنی همخوانی داشته باشند سفارش می‏کند. در زمینه شکل‏گیری این تصاویر ذهنی سه نظریه وجود دارد:
۱ـ شخصیت کامل مورد نظر فرد کسی است که با ویژگی‏‏های والد از جنس مخالف فرد همخوانی دارد. تمام پسرها در مقطعی به شخصیت مادرشان علاقمند می‏شوند. دخترها هم به همین شکل از مردهایی با خصوصیات پدرشان استقبال می‏کنند.
۲ ـ نیازها برآورده نشده دوران کودکی از والد جنس مخالف روی انتخاب همسر تأثیر می‏گذارد بر اساس این نظریه هر کسی مترصد همسرش می‏شود که این نیازهای برآورده نشده را ارضاء کند.
۳ـ هر کودکی تحت تأثیر اشخاص بیشماری قرار می‏گیرد و هر یک از این افراد به شکل‏گیری تصویر همسر مطلوب در او کمک می‏کنند. وقتی دو نفر به شدت جذب یکدیگر می‏شوند، حرمت نفسشان به مقدار زیادی افزایش می‏یابد. زیرا وقتی فرد می‏بیند شخص دیگری به وی علاقهمند است درباره خود احساس و برداشت بهتری پیدا می‏کند و خود را جذاب و خواستنی می‏یابد. این گونه است که وقتی دو نفر به هم عشق می‏ورزند، نه تنها یکدیگر بلکه خودشان را بیشتر دوست می‏دارند. الن برشید و الاین والستر به این نتیجه رسیده‏اند که توجه و حادثه جذب شدن زمانی اتفاق می‏افتد که ما باور کنیم دیگران ما را دوست دارند. در زمینه‏های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مباحث مذهبی با ما همخوان هستند و حاضرند اگر تنها شدیم یا تحت فشار قرار گرفتیم از ما حمایت کنند. (وارن کلارک، ۱۹۳۴، ترجمه قراچه داغی ،۱۳۷۷)

صمیمیت

بدون تردید مهمترین کیفیت یک ازدواج خوب صمیمیت است. صمیمیت به زن و شوهر امکان می‏دهد تا از دنیای تنهایی و جدایی به درآیند و به فضای یکپارچگی احساس قدم بگذارند. منظور از صمیمیت در میان گذاشتن و با هم سهیم شدن مکنونات قلبی است، در میان گذاشتن عمیق‏ترین احساسات، رویاها، خواسته‏ها ، نگرانی‏ها و شادیهاست. تنها در این صورت است که زن و وشهر با درون یکدیگر آشنا می‏شوند. صمیمیت بدون در میان گذاشتن احساسات و عواطف خود با دیگران ایجاد نمی‏شود. هر چه وجوده مشترک بیشتر شود، صمیمیت عمیق‏تر می‏شود وقتی دو نفر در زمینه‏های معنوی با هم وجوه مشترک داشته باشند، بسیاری از مشکلات آنها برطرف می‏شود. برای رسیدن به صمیمیت حقیقی زن و شوهر باید دقیقاً بخواهند که یکدیگر را بشناسند برای این که شخص احساسات عمیق خود را با دیگری در میان بگذارد، چهار شرط باید وجود داشته باشد.
۱ـ علاقه: شخص باید مطمئن باشد که دیگری به شنیدن حرفهایش علاقهمند است. بررسی‏های به عمل آمده در این زمینه نشان می‏دهند که خوب گوش ندادن یکی از اشتباهات بزرگی است که زوج‏ها مرتکب می‏شوند.
۲ـ تعهد: مرد زمانی مکنونات قلبی خود را با دیگری در میان می‏گذارد که ترسی از رد شدن و مورد بی اعتنایی قرار گرفتن نداشته باشد. برقراری تبادل‏های صادقانه مستلزم وجود ایمنی و امنیت خاطر در روابط زناشویی است وقتی تعهد وجود داشته باشد زن و شوهر می‏توانند با فراغ بال درباره هر چیری گفتگو کنند.
۳ـ اطمینان از محبت: کسی احساس درون خود را با دیگری در میان می‏گذارد که به دوستی و محبت او اطمینان داشته باشد.
۴ـ مشارکت: زن و شوهری که به هم علاقه دارند در فرایند صمیمیت مشارکت می‏کنند، روبه روی هم می‏نشینند، با هم تماس چشمی برقرار می‏کنند، به سخن یکدیگر گوش می‏دهند و از سرزنش نمودن خودداری می‏ نمایند. (وارن کلارک، ۱۹۳۴ ترجمه قراچه‏داغی، ۱۳۷۷)
نتایج پژوهش یلا (۲۰۰۰ به نقل از صدقی ۱۳۸۳) در اسپانیان نشان داد تعهد و صمیمیت و میزان و نوع ارتباط‏های جنسی عوامل مهمی در ارتباط با عشق و رضایتمندی زناشویی برای زنان و مردان به شمار می‏روند.
در یک تحقیق حافظی طرقبه، فیروزآبادی و حق‏شناس (۱۳۸۴) با بهره گرفتن از پرسش‏نامه عشق استرنبرگ و پرسشنامه رضایتمندی زناشویی انریچ ۱۳۳ زوج را مورد سنجش قرار دادند. نتایج نشان داد نسخه فارسی پرسشنامه عشق استرنبرگ از رواییی و اعتبار کافی برخوردار بوده و سه مؤلفه آن (صمیمیت ، هوس و تعهد) با نمرات رضایتمندی زناشویی همبستگی معنادار نشان داد. در این میان صمیمیت قویترین عامل پیش‏بینی بین رضایتمندی زناشویی به دست آمد و هیچ تفاوتی در نمرات صمیمیت، هوس، تعهد و رضایتمندی زناشوییی میان زنان و مردان مشاهده نشد.

اصول لازم برای زندگی زناشویی با دوام ‏

در زیر اصول لازم برای یک زندگی زناشویی با دوام و سعادت‏آمیز را توضیح می‏دهیم:
برای هر مرد یک زنی لازم است به شرط این که زن، زنی باشد با وفا و دارای آمادگی کامل برای وظایف همسری زیبایی، جمال، خوش اندامی و دلبری نیز اهمیت دارد.
هر ازدواج باید چنان باشد که زن و شوهر از نظر جنسی بتوانند رضایت یکدیگر را برآورده سازند. مردی که نتواند درآمیزش جنسی همسرش را خشنود سازد یا زنی که نتواند در این آمیزش باعث لذت بردن شوهرش شود، رفته رفته از هم فاصله می‏گیرند و زندگی آنها سرد و تاریک خواهد شد. پس برمردی که می‏خواهد ازدواج کند لازم است که نخست ازنظر توانایی جنسی به خود مطمئن باشد، و نیز زنی که می‏خواهد ازدواج بکند باید مطمئن باشد که کشش به همسر آینده‏اش دارد یا خیر.
سلامت روانی : یک مرد مجنون و یا زنی که دچار بیماری روانی است نمی‏تواند وظایف زندگی زناشویی را انجام دهد و چه بسا ممکن است فجایعی نیز ببار آورد. البته لازم به ذکر است که سلامت روانی در هر کسی نسبی است همه مردم چه زن و چه مرد دارای نقاط ضعف‏های کوچک در روان خود هستند. البته این عارضه‏ی زودگذر، ربطی به بیماری روانی ندارد. عدم سلامتی روانی یعنی دیوانگی ؛ منگولی، سادیسم و … زن یا مردی که دچار این بیماری‏ها باشند بدون شک برای زندگی زناشویی مناسب نیستند. (استون وهمکاران ، ترجمه دژکام، ۱۳۷۹)
اگر وجود عشق در زندگی زناشویی لازم به نظر می‏رسد حفظ و تداوم آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. عشق به تنهایی اغلب ضعیف‏تر از آن است که بتواند در مقابل دلخوری‏ها دوام آورد. برای گسترش پیوند زناشویی و تحکیم روابط و ایجاد محبت بیشتر به چیزی بیش از عشق نیاز است. عشق با آن که محرک و انگیزه قوی است ا ما برای ادامه و حفظ زندگی کافی نیست عشق برای سعادت ضروری است و هر یک از زوجین باید بیاموزند که همزمان با تغییر زندگی خود، راه را برای تحول احساسات خویش، هموار سازند و با پذیرش عشق ازدواج را تابع خود کنند. روانشناسانی که در امور زناشویی تحقیق کرده‏اند اعتقاد دارند که مواجه شدن با مشکلات مختلف زندگی، شجاعت و شهامت می‏خواهد.
طرز رفتار زوجین و میزان عشقی که نسبت به یکدیگر ابراز می‏کنند در رفاه و زندگی فرزندان نیز تأثیر عمیقی می‏گذارد. (استون و همکاران، ترجمه دژکام ، ۱۳۷۹)

طبقه‏بندی زوج‏ها

گاتمن در ۱۹۹۳ و فیتز پاتریک [۹۳] در ۱۹۸۸ به دو نوع الگوی ارتبا کلی در ازدواج پی ‏بردند
۱ـ زوجیت با ثبات ۲ـ زوجیت بی ثبات
زوجیت با ثبات شامل زوج‏های سنتی[۹۴]، زوج‏های دو جنسی[۹۵] (آندروژن) و زوج‏های اجتنابی (دوری‏گزین) می‏شوند.
زوجیت بی‏ثبات شامل زوج‏های ناسازگار و زوج‏های آزاد و مستقل می‏َشود. (گاتمن، ۱۹۹۳، فیتز پاتریک، ۱۹۸۸) این زوج‏‏ها از نظر برداشت مثبت و منفی با هم متفاوتند. زوج‏های با ثبات رفتارهای ارتباطی مثبت بیشتری را نسبت به منفی نشان می‏دهند. در زوج‏های بی‏ثبات اختلاف بیشتر از با ثبات وجود دارد. (اشتئوبر، ۲۰۰۵)

زوج‏های سنتی:

با نقش‏های جنسی سنتی یعنی نقش‏های مردانه و زنانه انطباق دارند. وظایف زن و مرد کاملاً از یکدیگر متمایز و مشخص است . اهداف خانوادگی را بر اهداف فردی ترجیح می‏دهند، دارای برنامه منظم و مشخص روزمره هستند. در منزل در مکان مشترک زندگی می‏کنند و هیچیک اتاق‏ خصوصی متعلق به خود ندارند. حد متوسطی از هیجانات مثبت و منفی را از خود نشان می‏دهند. از به وجود آمدن تعارض به جز در مسائل بسیار مهم اجتناب می‏کنند. به یکدیگر گوش داده و سعی در ابراز همدلی به هم می‏کنند و بعد از پایان هر تعارضی آشکارا در پی راضی کردن، متقاعد کردن طرف مقابل هستند. (گاتمن، ۱۹۹۳، فیتز پاتریک ۲۰۰۵)
گاتمن (۱۹۹۴) در بررسی عوامل مؤثر بر رضایتمندی زناشویی اعلام کرد که تأیید کردن منجر به رضایت بیشتر در زوج‏ها می‏شود زیرا آنها از طریق رفتارهای واکنشی بینشان آگاه می‏شوند و ضمناً زوج‏ها در می‏یابند که چطور برای همدیگر ارزش قائل شوند.
زوج‏های دوجنسی (آندروژن):
زن و مرد هر دو در قبول نقش‏های جنس زنانه و مردانه مساوات طلب هستند یعنی وظایف زوجین به وظایف مردانه و زنانه تقسیم نمی‏شود بلکه هر دو در مواقع مقتضی هر دو نقش را ایفا می‏کنند. اهداف فردی را بر اهداف خانوادگی ترجیح می‏دهند. برنامه زندگی منظم و از پیش تعیین شده‏ای ندارند. در منزل اتاق خصوصی دارند. سطوح بالایی از هیجانات مثبت و منفی را از خود نشان می‏دهند و ترجیح می‏دهدند برای حل مشکلات در مذاکره و بحث طولانی در مورد بسیاری از مسائل درگیر شوند. (گاتمن، ۱۹۹۳، فیشر پاتریک، ۱۹۸۸)
این زوج‏ها تا اندازه‏ای با یکدیگر رقابت می‏کنند و جنبه‏ه ای تعارضشان شامل تکرار زیاد احساسات منفی و تلاش برای متقاعد کردن یکدیگر است ولی مشاهدات نشان می‏دهد حتی زمانی که سطوح منفی افزایش می‏یابد. عاطفه و احساس مثبت است و سوء نیت و بدجنسی در آن نیست و ویژگی‏های شخصیتی طرف مقابل را هدف قرار نمی‏دهند و روابط رضایتمندی را برقرار می‏کنند. (استئوبر، ۲۰۰۵)

زوج‏های ناسازگار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...