کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



با تدبر در آیات الهی قرآن کریم روشن می شود که انسان ها دارای دو هویت طولی می باشند؛ هویت انسانی و هویت جنسی. هویت انسانی که پایه و اساس انسانیت و در رتبه برتر و درجه عالی تر است، مشترک بین زن و مرد می باشد. حقیقت این هویت، روح انسان[۱۲۶۹] است و بدن، همانند ابزاری می باشد که در انجام فعالیت های دنیوی در اختیار آن قرار دارد و هویت جنسی او را تشکیل می دهد. روح، موجودی است مجرد که نه مذکر است و نه مؤنث. بدین ترتیب آیات شریفه الهی بیانگر تساوی در هویت انسانی می باشد و این که آفرینش تمام انسان ها از نفس واحد[۱۲۷۰] می باشد و علت زوجیت آرامش و بقاء نسل[۱۲۷۱] می باشد. وجود یکسانی در هویت انسانی نظریه فروتری یا برتری جنسی بر جنس دیگر را نفی می کند. خطاب[۱۲۷۲] یکسان در دعوت به سوی توحید و بهره مندی از امکانات تشریعی یکسان بیانگر عدم تبعیض بین افراد بدلیل جنسیت می باشد. اسلام با نفی نظریه تقابل و تخاصم زن و مرد، آن ها را مکمل یکدیگر می داند و برای مرد هم مقام والایی قائل است و امتیازات طبیعی زن را دلیل برتری ارزشی وی بر مرد نمی داند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳- اختلاف در نوع نگرش به زندگی مشترک و بنیاد خانواده
با توجه به آن چه در قسمت قبل بیان شد، بین زن و مرد تفاوت هایی[۱۲۷۳] وجود دارد که به معنای نقص یک جنس و کمال دیگری نیست، بلکه در قانون خلقت، ایجاد این تفاوت ها پیوند خانوادگی زن و مرد را محکمتر می کند.
افلاطون ۲۴۰۰ سال پیش در کتاب جمهوریت با کمال صراحت تفاوت زن و مرد را بیان می نماید و معتقد است استعدادها در زن و مرد مشابه یکدیگر است اما با کمیت متفاوت. ارسطو نیز تفاوت های دو جنس را در کمیت و کیفیت می داند وبیان می دارد نوع استعدادها و به تبع آن وظائف دو جنس متفاوت با یکدیگر است. همو بر همین پایه، فضائل اخلاقی آن ها را با یکدیگر متفاوت می داند و فضیلتی را برای مرد قائل است که زنان با وجود آن ارزشمند نیستند و بالعکس.[۱۲۷۴] بنابراین تفاوت های میان زن و مرد از رموز جذب آن ها به سمت یکدیگر است، یعنی جذب نیروهای مکمل که با حذف و نادیده انگاشتن این تفاوت ها به جامعه بشریت خیانتی بزرگ شده است، بلکه باید این تفاوت ها آموخته و حفظ شده و مورد پذیرش و درک قرار گیرد تا شعله های اشتیاق در زندگی زناشویی همیشه فروزان بوده و شور و نشاط شکوفا گردد. عشق و علاقه نیز زمانی بین زن و مرد پایدار است که آن ها در صدد تغییر کیفیات یکدیگر نبوده و هویت خود را نیز منکر نشوند و با درک تفاوت های مکمل، تلاشی برای تغییر دادن هویت جنسی خود و همسر نداشته باشند، بلکه به حمایت از تفاوت ها پرداخته و به آن احترام بگذارند تا روابطی حسنه و پایدار ایجاد شود. بدین روی با ایجاد تعادل در طبیعت های مکمل زن و مرد، استحکام و آرامش بیشتری در خانواده حاکم می شود. دیدگاه فمینیسم‏‏ و اسلام نسبت به تشکیل خانواده و زندگی مشترک به قرار زیر می باشد:
۳- ۱- دیدگاه فمینیسم‏‏ در نوع نگرش به تشکیل خانواده و زندگی مشترک:
نگاه فمینیست ها به زندگی مشترک، متفاوت و گاه متضاد با یکدیگر می باشد. این دیدگاه را می توان در چهار حوزه به شرح زیر خلاصه نمود؛
۳- ۱-۱-شکست نهاد خانواده به دلیل حضور در حوزه عمومی
موج دوم فمینیسم‏‏ بر تجرد گرایی تأکید دارد. اینان با رد کلیت ازدواج و تأکید بر تجرد و حرفه اقتصادی، آرمان های خود را مطرح می کردند.[۱۲۷۵] در این شرایط نظام سرمایه‌داری که نیاز شدیدی به نیروی انسانی ارزان ‌قیمت داشت، همراه با فمینیسم فضایی را ایجاد کرد که زنان از خانه و زندگی خانوادگی خارج شوند. آن ها می خواستند با رها ساختن بانوان از قیودات زندگی اعم از خانه داری و بچه داری به آزادی و تساوی با مردان دست یابند. این افراد غالباً زنان حرفه ای و دانشجو طبقه متوسط و یا زنان سفید پوست و تحصیل کرده بودند. برخی از فمنیست های لیبرال مانند فریدن براین عقیده بودند که زنان باید از تعلق خود به خانه بکاهند و با این باور که «خانه» جایگاه مناسبی برای زنان است، مقابله کنند. [۱۲۷۶] این موج با شکست ساختار خانواده و ازدواج و تجویز آزادی بی‌حد و حصر جنسی به مبارزه با مباحث کلیشه‌ای زنان پرداخت. همزمان با تأثیرات این موج کاهش ازدواج و زاد و ولد در مقابل افزایش آمار طلاق و آزادی بی حد و حصر بوجود آمد. در حالی که بانویی که از زنیت موزونی برخوردار است، از آزادی جنسی لجام گسیخته خبری نخواهد بود. زیرا وجود چنین آزادی نشانه یک درهم ریختگی و هرج و مرج دورنی است.[۱۲۷۷] اما فمینیسم‏‏ افراطی موج دوم با «سیاسی تلقی کردن» همه شؤون زندگی، حتی ازدواج و مناسبات خانوادگی، پیش گمانه ناصواب را در باره زندگی مشترک در جوامع ایجاد نمود،که موجب تسری امور سیاسی به روابط خصوصی گردید و زمینه ساز تخاصم و تعارض میان اعضاء خانواده شد و آفت هایی مانند «خانواده های تک والدینی» و « اکتفا به همجنس» و . . را به بار آورد و این آفات بر روان افراد، اخلاق، اجتماع و سیاست تأثیر گذاشت و خانواده سنتی از هم پاشیده شد و زندگی منفعت طلبانه جای آن را گرفت و فرزندان تربیت شده در این محیط، جامعه مدرن مدنی را ساختند. فمینیسم‏‏ با شکست ساختار خانواده نه تنها کرامت و شخصیت زن را خدشه‌دار کردند، بلکه جایگاه زنان را در نقش‌های مادری و همسری زیر سؤال بردند و مرد را موجودی در مقابل زن فرض نمودند و نهاد خانواده را عامل اصلی تمام ظلم ها دانستند. فمینیسم‏‏ موج دوم معتقد است، مهم ترین نقش هایی را که جامعه مردسالار به کار می بندد تا به وسیله ی آن ها، زنان را تحت ستم و ظلم قرار دهد، نقش مادری و نقش همسری می دانند. پس به این نتیجه می رسد که باید ساختار خانواده مورد بازسازی قرار گیرد و با نظم موجود خانواده مبارزه نمود. گر چه اصول و بنیادهای نهضت فمینیسم بر مبارزه علیه نظام مرد‌سالاری و تبعیض علیه زنان بنا نهاده شده، اما کج فهمی‌ها و تندروی‌های این جنبش باعث بدتر ‌شدن جایگاه زنان گردیده است. آنان به بهانه احیاء هویت انسانی زن، هویت جنسی او را -که نیاز به زندگی مشترک را در بردارد- از بین بردند و در برخی جوامع صرفاً نظم سنتی خانواده را در هم گسستند، بی آن که قادر باشد، نظم موجه و منطقی دیگری را جایگزین آن سازند. بنابراین با تشدید تخاصم و تقابل در محیط خانواده “وفا و صفا"، “مؤدت و رحمت ” جای خود را ” به بی مهری خیانت و سرد مزاجی” سپرده و روابط عاطفی برخاسته از طبیعت انسانی و آکنده از “آرامش و آسایش ” به مناسبات خشک و بی روح اعتباری و ضوابط تصنعی و قراردادی بدل شده و در یک کلمه، مناسبات طبیعی صمیمانه ی اعضاء خانواده تا حد مناسبات منفعت طلبانه ی یک شرکت تجاری یا حزب سیاسی و صحنه ی بازی قدرت تنزل کرده است. با شکست ساختار خانواده، آسیب های فراوانی به جامعه می رسد، زیرا مهم ترین عاملی که بین افراد خانواده و در نهایت جامعه رأفت و گذشت و ایثار را زنده می کند، تجلی روح مادر در بین اعضای خانواده است. پدر گر چه عهده دار کارهای اداری و اجرایی جامعه ی کوچک یعنی خانواده است، لیکن اساس خانواده که بر مهر و وفا و پیوند پی ریزی شده است، به عهده ی مادر می باشد. شاید بتوان گفت: تفکیک غیر منطقی زن از نهاد خانواده،‌ یکسان‌گرایی زنان و مردان بدون توجه به تفاوت‌های آنها و غفلت دیدگاه‌های فکری از فطرت انسانی از مهمترین دلایل وضعیت کنونی نهاد خانواده در غرب است. بنابراین نظام مردسالارانه و منزوی کردن زنان در خانه یا فراموشی جایگاه خانواده و تنزل شأن مادری و همسری زنان به واسطه حضور تمام‌وقت در محیط کار هیچکدام شایسته نیست، انتقادات اساسی برخی تئوری‌پردازان غربی به وضعیت خانواده و زنان در کشورهای صنعتی و اعتراف آنها به عدم احقاق حقوق زنان در نگرش فمینیستی همچنین ایجاد مشکلات جدید، نمایانگر بن‌بست مکاتب و نظام‌های فکری غرب در حل مسائل زنان و خانواده است.
۳- ۱-۲-تأکید بر نهاد خانواده و حضور در حوزه خصوصی
در مقابل این گروه بسیاری از زنان خانه دار از خانه داربودن خود لذت می بردند و احساس ناراحتی نداشتند. اینان می خواستند زندگی خانوادگی خود را همان گونه که هست و با همان شأن و احترامی که از آن برخوردارند، حفظ شود. [۱۲۷۸] دولتمردان نیز در زمانی که نیاز به نیروی کار زنان نداشتند، حامی خانه نشینی آنان بودند. جو ایگل[۱۲۷۹] عضو کنگره اعلام کرد «کار زن باید آن باشد که برای مرد خوب، همسری خوب باشد و به خوبی خانواده اش را که مرکب از فرزندان او هستند پرورش دهد».[۱۲۸۰] در این دوره آثار بسیاری منتشر می شد که در آن به شکلی«علمی» و با ارائه آمار و ارقام بر این نکته تأکید می شد که کودکان به حضور تمام وقت مادران نیاز دارند و الا با مشکلات روحی و روانی روبرو خواهند شد. دفتر امور زنان بر آن بود که «رفاه خانه و خانواده، شغلی به اندازه توانایی یک زن است و زنانی که کار می کنند به سلامت و سعادت خانواده لطمه می زند».[۱۲۸۱]
۳- ۱-۳-تأکید بر نهاد خانواده همراه با برابری همسران در حوزه خصوصی و عمومی
در مقابل دیدگاه شکست ساختار خانواده، تأکید بر اهمیت نهاد خانواده و برابری نقش زن و مرد در حوزه خصوصی و عمومی بوجود آمد. این گرایش کلیت خانواده را انکار نمی کند و در عین حال، خواهان نقش برابر زن و مرد در وظایف و مسئولیت های خانگی و اجتماعی است. «کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» که به عنوان مهمترین سند سازمان ملل متحد پیرامون زنان در سال ۱۹۷۹م (۱۳۵۸ش)به تصویب مجمع عمومی رسید، بی تأثیر از دیدگاه های فمنیستی جدید نیست. این معاهده که در۳۰ ماده تنظیم شده، اگر چه بر اهمیت نهاد خانواده تأکید می کند، اما خواهان مسئولیت های برابر زن و مرد در خانواده و محیط اجتماعی است. در ادامه سازمان ملل سال ۱۹۹۴ را به عنوان سال خانواده اعلام نمود.[۱۲۸۲]
۳- ۱-۴-تأکید بر نهاد خانواده همراه با حضور در حوزه عمومی
برخی از فمینیست ها مانند ولستون کرافت حضور اجتماعی بانوان را سبب استحکام بنیاد خانواده دانسته و معتقد بودند که پروراندن و پرمایه کردن ذهن زنان سبب می گردد که آن ها کمتر به ظاهر خود متکی باشند و بیشتر به جنبه های معنوی شخصیت خویش اعتماد ورزند و در نتیجه ثبات و استحکام مبانی خانواده را تقویت گردانند. از نقطه نظر این دیدگاه زنان فرهیخته، بهتر می توانند به صورت همسری فداکار و مادری خردمند عمل کنند و فرزندانی شایسته به جامعه تقدیم دارند.[۱۲۸۳] برخی دیگر از فمینیست ها نیز خواهان دریافت دستمزد در مقابل کارخانگی و بازنمایی ارزش آن بودند.[۱۲۸۴]
بدین روی دیدگاه فمینیسم‏‏ در باره زندگی مشترک، دارای فراز و نشیب هایی شد، گاه زندگی مشترک در اولویت قرار گرفت و گاه کمترین ارزشی برای آن قائل نشدند و با نگاهی تک بعدی ، تنها بعد فردی زن را معیار قرار داده اند و از ابعاد خانوادگی و اجتماعی زندگی انسانی چشم پوشیده اند. بنابراین اصل قراردادن مبارزه با مردسالاری و تأکید بر استقلال زنان در عمل به گسترش تضاد میان دو جنس ختم شد و زنان را از توجه به عوامل اصلی عقب ماندگی خود که حاکمیت اخلاق مادی و روح سرمایه داری بود، بازداشت. فمنیسم با زیرذره بین قراردادن اشکال سنتی ستم علیه زنان، از تحلیل اشکال نوین ستم جنسی طفره می رود. زیرا تأکید بر محوریت حقوق بدون توجه به پایه ریزی مناسبات اخلاقی، زمینه را برای تغییرشکل ستم و پیچیده تر شدن بردگی زنان فراهم کرده است.
۳- ۲- دیدگاه اسلام در نوع نگرش به تشکیل خانواده و زندگی مشترک:
در باور اسلامی زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند. علت این که خداوند جنس زن و مرد را در خلقت یکسان ساخت، ایجاد زوجیت است و پیامد زوج بودن آرامش یافتن می باشد و در ایجاد آرامش زن پایه و اساس، و مرد نیازمند او می باشد. « وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمُ مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا[۱۲۸۵] وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَ رَحْمَه..»[۱۲۸۶] البته آرامش موجب نشاط و استحکام کانون خانواده می شود و زمینه ساز جامعه سالم است. بر این اساس زن و مرد باید در حفظ تحکیم پیوند خانوادگی و ایجاد رابطه صمیمانه بکوشند و با هر آن چه که موجب سستی روابط و دلسردی آنان می گردد، مبارزه نمایند و همواره در کنار یکدیگر باشند نه در مقابل و دشمن یکدیگر فرض شوند. در ضمن کودک در محیط آرام خانه که توسط مادر مهیا شده است به رشد و بالندگی می رسد و کانون خانواده عرصه شکوفایی سازندگان جامعه فردا می باشد.
از طرفی در جامعه اسلامی زمینه رشد و پیشرفت برای بانوان در همه ابعاد زندگی براساس رعایت موازین اسلامی و ارزش های معنوی باز است و این زنان هستند که باید استعدادها، شایستگی ها، ابتکارات و توانایی های خود را در شئونات مختلف زندگی شکوفا سازند و زندگی مشترک مانعی جهت رشد استعدادها و فعالیت های اجتماعی آنان نمی شود. بنابراین دین اسلام، مکتبی پویا و کامل است که نیازهای فردی و اجتماعی افراد را پاسخ گفته است.[۱۲۸۷]
۴- اختلاف در نوع نگرش به نقش «مادری»
جایگاه «مادری» در طول تاریخ همراه با فراز و فرودهایی بوده است؛ برخی محدودیت نقش «مادر» را در بچه داری و خانه داری مقوله ای مانع رشد بانوان می دانستند و آن را در فرهنگ پدرسالاری وسیله کنترل بانوان قرار داده بودند و کودکان را مانعی جهت کسب اهداف برابری با مردان تلقی می کردند و پرورش نسل را بی اهمیت جلوه می دادند و معتقد بودند مادری باید از فرهنگ بشری حذف شود تا جامعه به یکسانی حقوق زن و مرد نائل شود. البته تحقیر مقام والای مادری در جاهلیت فکری بشر، سابقه ای دیرینه دارد. عده ای دیگر «مادری» را عامل رشد جامعه بر می شمردند و احیای خانواده و نقش مادری را سرلوحه همه فعالیت ها قرار می دادند و خصوصیت روانشناختی بانوان را تنها عامل نجات جامعه می دانستند. بهر حال در هر دوره ای به اقتضای شرایط، «مادری» رنگی جدید به خود گرفته و تغییر شرایط موجب تغییر در موقعیت آن ها گشته است. دیدگاه فمینیسم‏‏ و اسلام در مورد جایگاه «مادری» متفاوت می باشد که در این قسمت به مقایسه آن پرداخته می شود.
۴-۱- دیدگاه فمینیسم‏‏ در نوع نگرش به نقش «مادری»
آن چه در امواج سه گانه فمینیسم‏‏ به عنوان احیاء کنندگان حقوق زنان دیده می شود، تفاوت و گاه تضاد این مکتب نسبت به نقش والای «مادری» است که این مطلب موجب به چالش کشیدن فمینیسم‏‏ در عدم توجه به نیازهای زنانه و تغییر مکرر مواضع آن شده است. دیدگاه فمینیسم‏‏ در باره جایگاه مادری به شکل های زیر می باشد:
۴-۱-۱-حذف نقش مادری
موج دوم فمینیست، بدون توجه به نیازهای فطری زن، جایگاه مادری را قربانى می نماید و پذیرش نقش های انفعالی مانند مادری و همسری را زمینه ساز تسلط مردان برمی شمارد و از آنان می خواهد تا از پذیرش چنین نقش هایی خودداری نمایند و به منظور رقابت با مردان در صحنه های کار و فعالیت های اجتماعی حضور یابند. از نظر آنان هرگونه قانون‌گذاری به نفع مادران، همنوایی با نقش‌های سنتی جنسیتی و باعث فرودستی زنان است.
البته این گونه نگریستن به نقش های عظیم حیاتی، زنان را از احساس عزت و رضایت در ایفاء نقش های خود باز می دارد، و در نتیجه آینده ی حیات بشریت را تهدید به زوال می کند و نقش آفرینی تاریخی زن را بی ارزش قلمداد نموده، نسبت به گذشته ی آن ها بدترین ناسپاسی را روا می دارد و به طور غیر مستقیم به برتری ذاتی مرد و ارزشمندی نقش های مردانه صحّه می گذارد و این خود ظلم مضاعف دیگری است که به عنوان فمینیسم و دفاع ازحقوق زن در حق زنان روا می شود. اینان بر اساس اصل «فردگرایی» و با هدف آزادی شخصی و استقلال زنان، با طرفداری از اصل «تساوی» زن و مرد، با کم رنگ کردن تفاوت‌های طبیعی، خانواده را به عنوان نهاد تحقیر و مادری را امری حاشیه‌ای تلقی می‌کنند.
۴-۱-۲-توجه به نقش مادری بصورت مشروط
فمینیست ها گاه ایفای نقش مادری را مشروط بر آن می داند که مانع حضور زنان در عرصه اجتماعی و اقتصادی نشود. به عنوان مثال فمینیست لیبرال به موقعیت خاص زنان به عنوان مادر توجه دارد و رفع تبعیض را زمانی محقق می داند که به مسائل زنان دقت شود تا برابری در عمل نیز امکان تحقق یابد. براین اساس از دولت می خواهد تا برای زنان شاغل، امتیازات ویژه دوران بارداری، مرخصی های دوره زایمان و خدمات مهد کودک لحاظ نماید[۱۲۸۸] تا مانعی در راه حضور زنان در عرصه عمومی ایجاد نگردد.
۴-۱-۳-احیاء نقش مادری
برخی از فمینیست ها پست انگاشتن فعالیت های زنانه را یکی از عوامل آسیب زای زنان در تهاجمات فرهنگی دانسته اند. زیرا بی اهمیت جلوه دادن نقش هایی مانند زاد و ولد، مربی گری و تربیت فرزندان، و در مقابل اهمیت دادن به نقش های مردانه، موجب گردید تا بانوان به مرور زمان از نقش های خود، احساس حقارت نمایند و از روی آوردن به آن خودداری کنند. اما از اوایل دهه ۱۹۷۰، جهان غرب به نقش های سنتی زنان، تقدس مادری و نهاد خانواده، رویکردی دوباره داشت و فمنیسم های موج دوم را به عنوان حرکتی علیه «نقش مقدس مادری» به نقد کشید. این نوع نگاه، باعث شد تا از حرکت های تند فمنیستی موج دوم کاسته شود و باری دیگر وظیفه اصلی زنان «مادری» و «تربیت شخصیت کودک» شمرده گردد. این گروه متأثّر از افکار پست‌مدرنی که بر اصل انسان‌ها تأکید دارند، به قابلیت های مثبت زنانه از نظر زیستی و اجتماعی توجه نمودند و معتقد شدند، نقش مادری ظرفیّت پرورش‌دهندگی و حس مسئولیت زنان را افزایش می‌دهد. این گرایش، با تأکید بر کلیت خانواده، خواهان نقش برابر زن و مرد و وظایف و مسئولیت‌های خانگی و اجتماعی شد و با تأکید بر ظاهر زنانه و رفتار ظریف، از خانواده، فرزندمحوری و زندگی خصوصی دفاع نمود و همسری و مادری را به عنوان «تنها راه کمال» برشمرد.[۱۲۸۹]
بنابراین جهان غرب در کنار رفع نابرابری نژادی و اقتصادی به نقش های سنّتی و نهاد خانواده و ارزش های آن رویکردی دوباره داشت. از جمله شخصیّت های تجدید نظر طلب (در موج سوم)، جمین گریز( نویسنده ی استرالیایی) و جین بِتکه الشتاین(فیلسوف امریکایی) هستند. جین با نوشتن کتاب «مرد عمومی، زن خصوصی» (۱۹۸۱) تلاش نمود، دیدگاه‌های افراطی و رادیکال در موج دوم را تعدیل نماید و بحث «احیای مادری» را مطرح کند. همو به دفاع از زندگى خصوصى و خانواده فرزندمحور پرداخت و مادر بودن را فعالیتى پیچیده، غنى، چند رویه، پر زحمت و شادى آفرین دانست که زیستى طبیعى، اجتماعى، نمادین و عاطفى است.[۱۲۹۰] اسپاک تأکید داشت که چون هیچ کس نمی تواند، جایگزین مادر شود و همان عشق و محبت او را به کودک داشته باشد،کودکانی که توسط اشخاص دیگر بزرگ می شوند با مشکلات و اختلال شخصیتی روبرو می شوند.[۱۲۹۱] جان استوارت میل پیش بینی می کرد زنان مزدوج، وظایف همسری و مادری را ترجیح دهند.[۱۲۹۲] بدین روی برخی از فمینیست ها، بانوان را به هویت خویش متوجه کردند و آثار سوء افراط در حرکت های زن مدارانه را تبیین نمودند.
۴-۲- دیدگاه اسلام در نوع نگرش به نقش «مادری»
با توجه به این که زنان، اساس استحکام خانواده و شکل گیری هویت جامعه می باشند و کودک امانتی در دستان مادران هستند که نخستین بار اخلاق، رفتار و فلسفه زندگی را از او می آموزد، زنان اولین و حیاتی ترین نقش و مسئولیت را دارند. براین اساس اسلام، بر خلاف نظریه فمینیست ها، با نگاهی ثابت به جنس مؤنث، مقدس ترین نقش او را، مادری می داند و آن را رفیع ترین ایده آل زندگی جنس مؤنث بر می شمارد.
از طرفی اسلام، تربیت فرزند توسط والدین را به عنوان حقی برای کودک بیان می دارد. امام سجاد علیه السلام می فرماید: «حق فرزند بر تو این است که بدانی وجود او از توست، بد و خوب او در دنیا به تو ارتباط دارد و بدانی که مسئول تربیت او هستی. او را چنان تربیت کن که خود را در مقابل نیکی او مأجور بدانی و در مقابل بدی به او معذب و معاقب بمانی.[۱۲۹۳]
بدین روی اسلام مقطع کودکی[۱۲۹۴] را مهمترین مرحله زندگی در دوران تعلیم و تربیت انسان می داند، و خانواده، را اولین و مهمترین محیطی بر می شمارد که کودک در آن از کیفیت روابط انسانی آگاه می شود و تحت تأثیر آن قرار می گیرد.[۱۲۹۵]پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نشستن زن و شوهر در کنار هم و در کنار فرزندانشان را از اعتکاف در مسجد خود در نزد خداوند محبوب تر می دانند«جلوس المرء عند عیاله احبّ الی الله تعالی من اعتکاف فی مسجدی هذا »[۱۲۹۶] است. والدین نخستین مربیان کودکان خود هستند که در شکل گیری انسان های در حال رشد، نقش بسیار عظیم و حساسی دارند. با تربیت صحیح، ابعاد مختلف شخصیت کودک ساخته می شود و رشد می یابد و جنبه های جسمانی، عقلانی، رفتاری و پایه های اخلاقی و هنری او به شکوفایی و کمال می رسد و ابعاد عاطفیش پرورده شده و رفتارهای اجتماعی او شکل می گیرد. ویژگی های روحی مادر در فرزند بروز می نماید و در عزم و اراده او مؤثر واقع می شود.[۱۲۹۷] بنابراین مادر می تواند با آرامش و قدرت روانی، مقابله با مشکلات را به فرزند خود بیاموزد و مهر و صفا، احساس امنیت و اعتماد به نفس را برای او به ارمغان آورد و با محبت بلاشرط و سرشار مادرانه موجب تدوام حیات فرزندش شود، زیرا قوام و کمال هر موجودی به محبت است. مجموع اصول تربیتی همراه با برنامه ریزی صحیح و دقیق و اهداف معین، سبب رشد کودک و نیل به شخصیت ایده آل انسانی در او می گردد.
بنابراین مهمترین وظیفه ای که بر دوش والدین به خصوص مادران است، تعلیم و تربیت همه جانبه فرزند و آماده کردن او برای ورود به زندگی اجتماعی، توجه کامل به نیازهای عاطفی (که موجب تکوین شخصیت فرزند و بدنبال آن سلامت و آرامش محیط خانواده و در نتیجه بیمه شدن فرزند در مقابل مشکلات جامعه می شود)، آموزش درس حب و بغض، ذوق و قریحه، عشق و عاطفه، صدق و راستی، رفاقت و دوستی، امانت و فداکاری، حمایت و پشتیبانی، همدلی و همکاری، امنیت، مسئولیت پذیری، ارتباط با دیگران، آداب و رسوم اجتماعی و دینی، و نیز پرورش قدرت تفکر، باور و اندیشه، پرورش احساس امنیت می باشد و در نهایت تعلیم مهارت هایی که فرزند در زندگی به آن احتیاج دارد؛ مانند اعتماد به نفس، انگیزه، تلاش، مسئولیت پذیری،[۱۲۹۸] خلاقیت، پشتکار، کارگروهی، حل مشکلات ، تمرکز، و نقش مقدس مادر یا پدر بودن
بدین روی اسلام، مهمترین و اصولی ترین نقش را تربیت نسل آینده و از جمله وظایف مادران می داند و از مرد می خواهد تمام امکانات لازم را برای همسر فراهم نماید تا او بتواند با آرامش خاطر و دقت وافر به ایفای نقش خود بپردازد و مادر را به عنوان بزرگترین و مهمترین مدرسه تربیت کودک دعوت نموده است تا به تحصیل و ارتقاء فضایل اخلاقی خود بکوشد و با کسب مبانی اخلاقی و فضیلت ها و پیاده کردن آن در زندگی سعی نماید ملکات اخلاقی را در کودک ایجاد نماید و سلوک شایسته را به او منتقل کند و سلامت جسمی و روانی او را تضمین نماید و جوانان نیرومند تربیت کند. بر پایه این مسئولیت مهم است که بانوان وظیفه دارند، علوم مورد نیاز را فراگیرند و افرادی مطلع و آگاه به مسائل روز باشند و با ناآگاهی خود آسیب های جبران ناپذیری به فرزندان خود نزنند. آنان زمانی می تواند به موفقیت نائل شوند که موقعیت حساس خویش را در پرورش انسان و حیات انسانی جامعه درک کرده و به نقش عظیم خویش در ساختن اجتماع انسانی واقف باشند و محیط خانه را محل اجرای مسئولیت های الهی خود بدانند. بدین روی است که روسو می گوید:« طفل به دلخواه مادر، تربیت می شود. اگر می خواهید معنی شرف و فضیلت را بفهمید باید مادر او را تربیت کنید».[۱۲۹۹]
۵- اختلاف در نوع نگرش به فعالیت های اجتماعی زن
جامعه متشکل از زنان و مردان توانمندی است که سازندگی و تعالی آن را برعهده دارند و بایستی در فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن شرکت جویند. فعالیتی قانونمند، آگاهانه، منظم و هماهنگ با حفظ هویت انسانی و جنسی که منافات با روح و روان و ویژگی های فطری فرد نداشته باشد ومطابق توانایی، استعداد و غرایز او برنامه ریزی شده باشد. فعالیتی که او را به اهداف والای انسانی خود برساند و آرامش و پیشرفت را برای فرد و جامعه به ارمغان آورد.حضور در جامعه و انجام فعالیت های اجتماعی و شرایط اشتغال از جمله مواردی متفاوتی است که بین فمینیسم‏‏ و اسلام وجود دارد. این قسمت به مقایسه این دو دیدگاه می پردازد.
۵-۱-دیدگاه فمینیسم‏‏ در نوع نگرش به فعالیت های اجتماعی زن
فمینیسم‏‏ در دوران حیات خود دیدگاه های متفاوتی در باره حضور اجتماعی زنان بیان نموده است، که عبارتند از:
۵-۱-۱-حضور فعال در جامعه به منظور رهایی از سپهر خصوصی و نیل به آزادی
رهبران موج اول فمینیست در صدد برآمدند تا زنان را از قید و بندهایی رها سازند که ناشی از محدود ماندن آن ها در سپهر خصوصی فرض می گردد و مانع از رشد و تعالی و کمال نفس آنان می شود و بانوان را از تحقق توانایی های ذاتی شان باز می دارد و بیان داشتند که اگر نهادها به نحوی تغییر کنند که زنان به آزادی و برابری بیشتر برسند و مشارکت بیشتری داشته باشند، امکان تغییر جامعه فراهم می شود.[۱۳۰۰]بر این پایه، آن ها می خواهند «زنان در ارزشها-ی تعیین شده در جامعه- و نهادها مشارکت کامل و برابر داشته باشند و به عنوان عضو جامعه، از طیف فرصت ها برای موفقیت بهره ببرند و از حقوق و اعتبار عمومی که مردان از آن بهره مند هستند، برخوردار شوند»[۱۳۰۱] تا از موقعیت فرودستی و در حاشیه بودن رها گردند و در امتیازات و مسئولیت ها به برابری کامل با مردان دست یابند. آنان توانستند جهت حضور در جامعه به امتیازاتی دست یابند. به عنوان مثال در کنفرانس سازمان ملی زنان در سال ۱۹۶۷ اعلامیه حقوقی تدوین شود و این موارد به تصویب رسید؛ اجرای قانون منع تبعیض جنسی در اشتغال، حقوق مرخصی برای مادران شاغل و استفاده زنان از مزایای تأمین اجتماعی، کاهش مالیات برای هزینه های نگه داری از کودکان در خانه برای والدین شاغل، ایجاد مراکز روزانه نگه داری از کودکان و آموزش برابر و مختلط[۱۳۰۲]
ورود بانوان به جامعه گرچه موفقیتی بزرگ محسوب می شد، اما همراه با معضلاتی بود، از جمله آن که آنان باید در مشاغلی که مردان ایجاد نموده اند، به فعالیت بپردازند و میزان کارآمدی آن ها بر پایه ملاک هایی که مردان تعریف نموده اند، سنجیده می شود. ییتس نیز یاد آور می شود که تأکید بر برابری شغلی به معنای پذیرش معیارهایی است که مردان در نظام اشتغال و بازار کار ایجاد کرده اند و زنان فقط می خواهند در آن سهیم باشند.[۱۳۰۳]بر اساس معیارهای تعریف شده، زنان نسبت به مردان در بازار کار، نیروی ثانویه محسوب می شدند که هر گاه به وجودشان نیاز بود به حضور اجتماعی تشویق و ترغیب می شدند و مجبور بودند با حداقل دستمزد به فعالیت بپردازند و در صورتی که حضور مردان در رفع نیازهای جامعه کفایت می کرد، باید به خانه هایشان باز می گشتند.
از طرفی گرچه بانوان توانستند در جامعه حضور یابند و حتی در برخی موارد به مشاغل بالای مدیریتی و رده‌های بالای دولتی وارد شوند، ولی عدم وضع قوانین لازم جهت رعایت هویت انسانی و جنسی آن ها منجر به ایجاد آسیب هایی به جامعه زنان گردید، به طوری که آنان در موارد متعددی از ایذای جنسی رنج می بردند[۱۳۰۴]و در محیط کار از آرامش لازم برخوردار نبودند. بهره برداری های جنسی از زنان در محیط کار موجب فروپاشی خانواده ها می شد.
۵-۱-۲-حضور فعال در جامعه به منظور حفظ هویت انسانی(و بدون در نظر گرفتن هویت جنسی)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 10:07:00 ق.ظ ]




پارکینگ

-

+

۱۴

شنا و شیرجه

+

+

۲۹

تأسیسات

+

+

۱۵

شمشیر بازی

+

-

۳۰

ساختمان­های جنبی

+

+

۱۶

فوتبال

-

+

(سعیدنیا، ۱۳۹۰)
معیارهای برنامه­ ریزی زمین­های ورزشی
الف: مهمترین معیار برنامه­ ریزی زمین­های ورزشی، توجه به نظم سلسله مراتبی این فضاهاست که در سطور پیشین به تفصیل بررسی شد. زمین­های ورزشی باید به شکل شبکه­ ای سلسله مراتبی از مرکز ورزشی واحد همسایگی تا مجموعه­ ورزشی شهر برنامه­ ریزی شوند. ممکن است در شهری با صرف هزینه­ های هنگفت مجموعه­ ورزشی باشکوهی احداث شود. اما همین شهر، فاقد زمین­های کوچک­تر برای فعال کردن نوجوانان و جوانان ساکن محله­های شهر باشد. بنابراین، توزیع تعداد متناسبی از فضاهای ورزشی کوچک و متوسط در سطح شهر بهتر از این است که یک یا تعداد اندکی فضای ورزشی بزرگ فقط در یک یا چند نقطه­ی شهر ایجاد شوند(سعیدنیا، ۱۳۸۳).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ب: سطح سرانه­ی پیشنهادی برای زمین ورزش واحد همسایگی ۲ متر مربع به ازای هر نوجوان، برای مرکزهای ورزشی محله ۴/۱ متر مربع به ازای هر نفر و برای مرکزهای ورزشی ناحیه ۲/۱ متر مربع به ازای هر نفر است. تعیین سرانه­ی مرکز ورزشی شهر و کالیبره کردن یا تعیین دقیق سرانه­های پیشنهادی ذکر شده در مورد سطح پایین­تر، نیازمند مطالعات محلی است.
پ: مرکزهای ورزشی واحد همسایگی فاقد فضای بسته­اند و ۱۰۰ درصد آنها به فضای آزاد اختصاص دارد. در صورت لزوم محل پارکینگ دوچرخه و موتورسیکلت در محوطه­ی زمین پیش بینی می­ شود. مرکز ورزشی محله حداقل ۹۰ درصد فضای باز دارد و در آن به ازای هر ۲۰۰ متر مربع یک محل پارکینگ در نظر گرفته می­ شود. به عنوان مثال، اگر زمین زمین ورزشی ۸۰۰۰ متر مربع است، ۴۰ محل پارک برای آن پیش بینی می­ شود. تعیین سطح فضای آزاد مرکز ورزشی ناحیه و بالاتر، به معیارهای هر یک از تأسیسات ورزشی موجود در آن بستگی دارد و با توجه به فضای لازم برای تماشاچی و نوع ورزش رعایت می­گردد. برای ورزش­های داخل سالن باید به ازای هر ۸۰ متر مربع و برای ورزش­های میدانی به ازای هر ۱۵۰ متر مربع پارکینگ در نظر گرفته شود.
ت: احداث مجموعه­های ورزشی بزرگ، باید در قالب طرح­های توسعه شهری و در چارچوب نظام کلی کاربری­ها انجام گیرد. ولی اگر چنین طرح­هایی در دست نباشد و یا بعد از تهیه­ طرح، قرار شود ورزشگاه بزرگی در شهر ساخته شود، قبل از تصمیم گیری باید مطالعات زیر انجام پذیرد:
تجزیه و تحلیل­های جمعیتی و اجتماعی
در این مرحله تعداد ساکنان، تراکم جمعیت، ساخت سنی و جنسی و مشخصات اجتماعی و فرهنگی منطقه یا مناطقی که قرار است برای احداث تأسیسات ورزشی در‌آنها برنامه ریزی شود؛ مورد بررسی قرار می­گیرد. این بررسی می ­تواند در مکان­ یابی و برنامه­ ریزی ورزشگاه مؤثر باشد، به عنوان مثال، منطقه­ای که ساخت سنی جوان­تر دارد و از لحاظ فرهنگی نیز مستعد پذیرش تماشاگران و بازیکنانی است که از نقاط گوناگون شهر برای ورزش یا تماشا به ورزشگاه می­آیند، در اولویت احداث ورزشگاه قرار دارد. (سعیدنیا،۱۳۸۳).
تجزیه و تحلیل کاربری­های پیرامون ورزشگاه
کاربری­های سازگار با عملکرد­های ورزشی؛ مانند پارک­ها، مرکزهای تفریحی، مناطق حفاظت شده طبیعی و مرکزهای فرهنگی، عملکرد ورزشگاه را تقویت می­ کنند و کاربری­هایی ناسازگار، مانند کاربری­های صنعتی و کارگاهی، محل­های دفن زباله، معادن شن و سایر کاربری­های آلاینده، موجب تضعیف عملکرد مجموعه­ ورزشی شهر می­شوند.
تجزیه و تحلیل ترافیکی
این تجزیه و تحلیل شامل بررسی شبکه­ ها و وسایط حمل و نقل جمعیتی، نیمه جمعی و خصوصی می­گردد. اگر بررسی­ها نشان دهد شبکه­ راه­های پیرامون ورزشگاه، ظرفیت لازم برای تخلیه­ی انبوه تماشاگران مسابقه­های ورزشی را ندارد و یا این که وسایط حمل و نقل جمعی و نیمه جمعی به اندازه­ کافی در این محدوده تردد نمی­کند، می­بایست تمهیداتی برای ایجاد ظرفیت لازم در نظر گرفته شود ایجاد شود و در صورتی که اعمال چنین تمهیداتی ناممکن باشد، باید محل دیگری برای ایجاد و احداث ورزشگاه انتخاب گردد.
بررسی تأسیسات زیربنایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:07:00 ق.ظ ]




نوع سود دستکاری شده در دستکاری کاغذی سود، سود گزارش شده[۵۸] است در حالی که نوع سود گزارش شده در دستکاری واقعی سود، سود اقتصادی است ولی هدف نهایی دستکاری واقعی سود تحت تاثیر قرار داددن سود گزارش شده است.
میزان دستکاری سود بستگی به سطح سود گزارش شده مورد نظر مدیریت دارد.
بنابر آنچه گفته شد، دستکاری سود به سه شکل مدیریت سود، تقلب در ارائۀ سود و حسابداری خلاقانه است. دستکاری سود از طریق رویه هایی منطبق با استانداردها و قوانین، مدیریت کاغذی سود نامیده می شود، در حالیکه دستکاری سود از طریق تجدید ساختار فعالیت ها یا معالات واحد تجاری به شیوه ای قانونی که تاثیر مثبت (نظیر اضافه کردن یک خط تولید جدید سودآور) یا تاثیر بی طرفانه (نظیر افزایش زمانبندی فروش بدون تغییر در قیمت ها) بر ارزش مورد انتظار شرکت داشته باشد، مدیریت واقعی سود نامیده می شود. دستکاری سود در صورت انحراف از استانداردها و قوانین مربوطه، تقلب کاغذی در ارائه سود تلقی می شود در حالیکه تقلب واقعی در ارائه سود اشاره به دستکاری سود از طریق تجدید ساختار فعالیت ها یا معاملات واحد تجاری دارد به گونه ای که ارزش شرکت کاهش یابد. تجدید ساختار فعالیت ها یا معاملات واحد تجاری ممکن است منطبق با استانداردها یا قوانین باشد و یا ممکن است به مفهوم عدم رعایت یک استاندارد یا قانون تلقی شود. آن دسته از معاملات واحد تجاری که انحراف از استانداردها یا قوانین تلقی نمی شود ولی منجر به کاهش ارزش مورد انتظار شرکت می گردد نشان از ضعف بالای استانداردهای حسابداری یا قوانین مربوطه دارد. در مورد انرون، [۵۹] معاملات تجاری با دیگر شرکت ها خلاف اصول پذیرفته شده حسابداری یا قوانین تجاری آمریکا نبود ولی ارزش شرکت کاهش یافت و دلیل آن هم افزایش ریسک شرکت ناشی از افزایش قابل ملاحظۀ بدهی ها بود. بر این اساس آنچه انرون انجام داد تقلب واقعی در ارائه سود است. تقلب واقعی در ارائه سود ممکن است تاثیر منفی بر ارزش دفتری و مورد انتظار شرکت داشته باشد (نظیر تولید بیش از حد، افزایش فروش از طریق کاهش قیمت با هدف افزایش درآمدهای دورۀ جاری و به هرینۀ فدا کردن درآمدهای آتی) و یا ممکن است تاثیر مثبت یا بی طرفانه ای بر ارزش دفتری شرکت در دورۀ جاری و تاثیر منفی بر ارزش مورد انتظار یا نهایی شرکت داشته باشد (نظیر انتقال نادرست دارایی ها به واحدهای تابعه).
از آنجائی که استانداردهای حسابداری و قوانین تجاری شرکت ها در کشورهای مختلف متفاوت است لذا ممکن است یک رویه در یک کشور تحت تعارف ارائه شده در طبقۀ مدیریت سود قرار گیرد ولی در کشور دیگر به عنوان تقلب در ارائه سود تلقی شود.
تمایز بین مدیریت سود و تقلب در ارائه سود یک خط باریک است (بران[۶۰]، ۱۹۹۹). طبق تعاریف ارائه شده این خط به سادگی قابل تعیین و اندازه گیری است. هنگامی که استانداردهای حسابداری یا قوانین مربوطه رعایت نگردد تقلب کاغذی در ارائه سود رخ داده است؛ حال می خواهد یک انحراف صورت گرفته شده باشد یا چندین انحراف. یکی از راه های تعیین این انحراف فرایند حسابرسی است.
حسابداری خلاقانه به طرز برخورد با موضوعات بسیار خاص نظیر اختراعات تجاری برمی گردد لذا نه می توان گفت رویه ای مجاز و قانونی است و نه می توان اتهام تقلب به آن زد. به عبارت دیگر برحسب کاربرد استانداردهای حسابداری و قوانین مربوطه هیچ فصل مشترکی بین حسابداری خلاقانه و مدیریت سود یا تقلب در ارائه سود وجود ندارد ولی برحسب تاثیر بر ارزش شرکت فصل مشترک حسابداری خلاقانه با مدیریت سود و تقلب در ارائۀ سود به ترتیب، کاهش نیافتن ارزش شرکت و کاهش ارزش شرکت است. حسابداری خلاقانه نیز می تواند از طریق فعالیت های واقعی یا از طریق رویه های حسابداری صورت می گیرد. نوع اول، حسابداری خلاقانۀ واقعی و شکل دوم، حسابداری خلاقانۀ کاغذی نامیده می شود.
۲-۱۰-۲- بررسی و ارزیابی ادبیات تعریف مدیریت سود
در ادبیات حسابداری، از عبارات مختلفی برای توصیف فعالیتهای مدیریت سود استفاده شده است برای مثال می توان به عباراتی چون؛ هموارسازی سود، مدیریت صورتهای مالی، حسابداری تهاجمی، مهندسی مجدد صورت سود و زیان، شعبده سازی (تردستی) حسابداری، حساب آرایی، جادوی حسابداری، حقه های مالی و… اشاره کرد. به طور کلی، برای هر یک از این واژه ها تعریف استانداردی وجود ندارد، در حقیقت این عبارات اشاره به استفاده افراد از واژه هایی برای توصیف دستکاری سود دارد. شاید به همین دلیل است که یک توافق کلی و روشن بر سر ماهیت مدیریت سود وجود ندارد (دچاو و همکاران، ۱۹۹۶). تلاش گسترده در ادبیات حسابداری بر سر تعریف مدیریت سود را می توان به چهار گروه عمده تقسیم کرد (نینگ، ۲۰۰۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

الف) تعریف براساس قصد و نیت مدیریت
مدیریت سود مداخله هدفمند در فرایند گزارشگری مالی با هدف به دست آوردن برخی منافع شخصی است. (اسکیپر، ۱۹۸۹؛ کورمیر و مگنان، ۱۹۹۶؛ باگنولی واتس، ۲۰۰۰). برای مثال نشان دادن است که تصمیمات کلی مدیریت درست و منطقی بوده است. واژه منافع اشاره به منافع مدیریت و با منافع شرکت داریم (ایم و کشل، ۲۰۰۲). از طرف دیگر (هیلی واهلن، ۱۹۹۹) مدیریت سود را این گونه تعریف می کنند: بکارگیری قضاوت مدیران در فرایند گزارشگری مالی و ساختار معاملات برای تغییر صورتهای مالی به منظور گمراه کردن ب
رخی ذی نفعان در ارتباط با عملکرد اقتصادی شرکت و یا تحت تاثیر قرار دادن نتایج قراردادهای وابسته به ارقام حسابداری مشکل این رویکرد غیر قابل مشاهده بودن قصد و نیت مدیریت است، اینکه آیا سود به دلیل منافع مدیر دستکاری می شود یا منافع شرکت و یا گمراه کردن استفاده کنندگان اطلاعات مالی، مشخص نیست. در نتیجه اندازه گیری مستقیم مدیریت سود یا به طور دقیق عملیاتی کردن آن از طریق ارقام حسابداری غیرممکن است.
ب)تعریف براساس مدیریت سود گزارش شده
(لویت[۶۱] ، ۱۹۹۸) رییس سابق کمیسون بورس اوراق بهادار آمریکا مدیریت سود را رویه های مورد استفاده در گزارش سود تعریف کرد که از این طریق خواسته های مدیریت به جای عملکرد مالی شرکت منعکس می شود. به عبارت دیگر مدیریت سود، دستکاری سود با هدف عدم ارائه صحیح و دقیق سود اقتصادی شرکت در هر نقطه زمانی است (گل و تاکور، ۲۰۰۳). مشکل این رویکرد این است که هیچ کس از سود اقتصادی و واقعی شرکت به دلیل عدم تقارن اطلاعاتی. اندازه گیری مستقیم مدیریت سود تعریف شده در این رویکرد نیز امکان پذیر نمی باشد.
ج) تعریف براساس اختیار مدیریت در گزارشگری
از دید (واتس و زیمرمن،۱۹۹۰) مدیریت سود اعمال راهبردی آزادی عمل مدیران بر روی ارقام حسابداری با وجود یا عدم وجود محدودیت هایی در این زمینه است. از دید لویت نیز مدیریت سود نتیجه بهره برداری از انعطاف پذیری حسابداری است؛ یعنی مدیریت سود کاربرد حسابداری خلاقانه است. لذا تا زمانی که آزادی عمل بر روی ارقام حسابداری یا انعطاف پذیری وجود داشته باشد نمی توان مدیریت سود را قانونی یا غیرقانوی دانست. این رویکرد تعریف مدیریت سود برحسب اختیارات مدیریت در گزارشگری نیز از نقطه نظر تجربی مشکل ساز خواهد بود زیرا اگر مدیون افرادی منطقی و فرصت طلب باشند از اختیار خود در گزارشگری استفاده خواهند کرد و بعید است گروهی، مدیریت سود را کنترل کنند.
د) تعریف براساس استانداردای حسابداری: بر این اساس دو دیدگاه نسبت به مدیریت سود وجود دارد:
۱) مدیریت سود بکارگیری اشتباه استانداردهای حسابداری است (جانسن، ۱۹۹۹).
پراکتر کاربرد اشتباه را این گونه تعریف می کند: استفادۀ نادرست یا استفاده برای یک هدف نادرست (نینگ، ۲۰۰۵). بنابراین، مدیریت سود از دیدگاه جانسن به استفادۀ نادرست از استاندادرهای حسابداری (به مفهوم عدم تخطی از استانداردها یا قوانین) یا استفاده برای یک هدف نادرست- مطابق با رویکرد تعریف مدیریت سود برحسب قصد و نیت- اشاره دارد. دیدگاه (دچاو و اسکینر ،۲۰۰۰) نیز مشابه این رویکرد است. آنها سه رویه حسابداری فریب آمیز، مدیریت سود و اعمال قانون اختیارات حسابداری را معرفی کردند. به نظر آنها درمورد آخر در محدوده استانداردهای حسابداری قرار می گیرد ولی آنچه این دو را از هم متمایز میکند قصد و نیت مدیریت است.
فصل سوم :
روش پژوهش
۱-۳- مقدمه
انتخاب و استفاده از روش پژوهش مناسب در فرایند پژوهش و معرفی کامل آن به مخاطبان پژوهش، نقش اساسی در پژوهش، اعتبار و روایی پژوهش دارد. معرفی روش تحقیق بر تداوم استفاده از این روش در پژوهشهای بعدی کمک نموده وزمینه ساز تکمیل ابعاد دیگر موضوع پژوهش توسط پژوهشگران دیگر خواهد بود. هدف از انتخاب روش پژوهش آن است که پژوهشگر مشخص نماید چه شیوه و روشی را ایجاد کند تا او را هر چه دقیقتر، آسان تر و سریعتر در رسیدن به پاسخ هایی برای پرسش یا پرسشهای پژوهش مورد نظر کمک نماید. در این فصل ابتدا روش پژوهش تشریح می گردد سپس مدل پژوهش، جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری ونحوه جمع آوری اطلاعات و فرایند جمع آوری داده ها بیان می گردد، در نهایت روش های آماری تجزیه و تحلیل داده ها توضیح داده می شود.
۲-۳- نوع پژوهش
با توجه به اهداف پژوهش حاضر و سؤال اساسی آن، از نظر دسته بندی پژوهش ها بر حسب نحوه گردآوری داده ها؛ این پژوهش توصیفی- پیمایشی محسوب می شود این روش به منظور کشف واقعیت های موجود یا آنچه هست انجام می شود در واقع این روش پژوهش به منظور توصیف کردن یک جامعه تحقیقی در زمینه ی توزیع بحث نمی کند. بلکه تنها به «دلیل چگونگی» آن در جامعه مورد پژوهش می پردازد و آن را توصیف می کند. روش شناسی پژوهش از نوع پس رویدادی ( استفاده از اطلاعات گذشته) می باشد. این پژوهش از لحاظ هدف از نوع کاربردی می باشد. بنابراین روش پژوهش حاضر از نوع پیمایشی و با بهره گرفتن از اطلاعات گذشته می باشد و آنچه محقق می خواهد بداند این است که چطور افراد یک جامعه بر اساس یک متغیر در جامعه توزیع پیدا کرده اند.و برای آزمون فرضیه ها از آماره آزمون t مستقل استفاده می شود (دلاور، ۱۳۸۵ :۱۰۱).
۳-۳- جامعه آماری
جامعه آماری عبارت است از مجموعه ای از افراد یا واحدها که دارای حداقل یک صفت مشترک باشند. در تحقیق حاضر، با توجه به موضوع و کاربرد آن، جامعه آماری این پِژوهش کلیه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد.
۴-۳- قلمرو موضوعی، زمانی و مکانی تحقیق
۱-۴-۳- قلمرو موضوعی
قلمرو موضوعی این تحقیق از منظر قدرت بازار تولید، ساختار صنعت و مدیریت سود بین شرکت های پذیرفته شده بورس اوراق بهادار تهران مورد بازبینی و بررسی قرار می دهد.
۲-۴-۳- قلمرو زمانی
دوره زمانی این پژوهش ۵ سال، طی سال های ۱۳۸۷ الی ۱۳۹۱ خواهد بود.
۳-۴-۳- قلمرو مکانی
قلمرو مکانی در این پژوهش بورس اوراق بهادار تهران که در صنایع مختلف فعالیت دارند، مورد بررسی قرار می گی
رد.
۵-۳- روش نمونه گیری
برای نمونه گیری روش های متداولی وجود دارد که از جمله آن نمونه گیری تصادفی ساده، نمونه گیری تصادفی نظام یافته، نمونه گیری طبقه ای، نمونه گیری خوشه ای ونمونه گیری چند مرحله ای می باشند.
بر این اساس و با توجه به ویژگی ها و شکل خاص پراکندگی جامعه آماری، روش نمونه گیری تحقیق حاضر از نوع تصادفی ساده انتخاب شد تا همه اعضای جامعه آماری شانس مساوی در نمونه آماری داشته باشند.
۶-۳- تعیین حجم نمونه
نمونه گیری را می توان، انتخاب تعدادی از افراد، حوادث و اشیاء از یک جامعه تعریف شده به عنوان نماینده آن جامعه تعریف کرد (دلاور، ۱۳۸۴).
مسئله تعیین مناسب ترین مقدار نمونه به موضوع هزینه و منفعت بستگی داردمحقق می خواهد تا آنجا که وضع مالی اجازه می دهد، از نظر صرف زمان و پول بزرگ ترین نمونه را انتخاب نماید. معمولا در هر مرحله از اجرای تحقیق نمونه های بزرگتر پر هزینه ترند. با بزرگتر شدن نمونه نتیجه تحقیق تصویر بهتری از جامعه ارائه می کند، از نظر آماری معنی دارتر می شود و تنها در موارد بسیار خاص بدین گونه نخواهد شد. دست کم، محقق باید نمونه را در سطحی تعیین نماید که بتوان آزمون های لازم را (باتوجه به پرسش تحقیق) انجام دادومحقق بایدازهمان آغاز نسبت به کوچکترین نمونه قابل قبول توجه نماید (بایزیدی و همکاران، ۱۳۹۱ : ۸۹).
با توجه به اینکه قرار است نمونه بردرای بدون جایگذاری وازیک جامعه مشخص با حجم متناهی انجام شود واز آنجا که حدودتغییرات واریانس برای صفات کیفی در فاصله ۰<x<0/25 تغییر می کند که در نتیجه در این حالت حداکثر حجم نمونه مورد نیاز را بر اساس حداکثر میزان پراکنش (واریانس) از فرمول ذیل بدست می آید.

که در این فرمول n تعداد نمونه ، N حجم جامعه آماری، Z نقطه کوانتیل توزیع نرمال،  سطح بحرانی، d خطای حدی ( مراکز خطایی مجاز در برآورد پارامتر های جامعه ) می باشد. با در نظر گرفتن شرایط این پژوهش و نیز بر اساس نتایج تحقیقات گذشته، سطح اطمینان ۹۵٪ ومیزان خطای معادل ۰٫۱ درنظر گرفته شده است. بر این اساس تعداد نمونه عبارت است از:
دراین پژوهش برای گردآوری داده های مورد نظر از روش کتابخانه ای استفاده شده.در بخش کتابخانه ای مبنای نظری پژوهشی از کتاب ومجلات تخصصی فارسی ولاتین جمع آوری گردید و سپس دادهای مورنظر از طریق جمع اوری داده های شرکت های منتخب با مراجعه به صورتهای مالی، یادداشتهای تو ضیحی بااستفاده از نرم افزار رها ورد نوین جمع آوری وبا استفاده از نرم افزار Eviews 6.0 مورد آزمون قرار خواهد گرفت. جامعه آماری این پژوهش کلیه شرکتهای پذیرفته شده دربورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی ۱۳۸۷ الی۱۳۹۱است، ازاین جامعه شرکتها، باتوجه به شرایط زیر انتخاب میشوند:
۱-سال مالی شرکتها منتهی به پایان اسفند ماه هرسال باشد.
۲-درطی دوره زمانی پژوهش تغییر سال مالی نداده باشد.
۳-اطلاعات مورد نظر برای استخراج داده های در دسترس باشد.
۴-شرکت سرمایه گذاری وبا واسطه گری مالی نباشد.
۲-۴- بررسی شرکت های مورد استفاده در این تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:07:00 ق.ظ ]




شهروندی[۷] همانطور که روشن است از مشتقات شهر است . شهروندی را قالب پیشرفتهٔ «شهرنشینی» می‌دانند. به باور برخی از کارشناسان، شهرنشینان هنگامی که به حقوق یکدیگر احترام گذارده و به مسئولیت‌های خویش در قبال شهر و اجتماع عمل نمایند به «شهروند» ارتقاء یافته‌اند.
شهروندی از جمله مفاهیم نو پدیدی است که به طور ویژه‌ای به برابری و عدالت توجه دارد و در نظریات اجتماعی، سیاسی و حقوقی جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است. مقوله «شهروندی» وقتی تحقق می‌یابد که همه افراد یک جامعه از کلیه حقوق مدنی و سیاسی برخوردار باشند و همچنین به فرصت‌های مورد نظر زندگی از حیث اقتصادی و اجتماعی دسترسی آسان داشته باشند. ضمن اینکه شهروندان به عنوان اعضای یک جامعه در حوزه‌های مختلف مشارکت دارند و در برابر حقوقی که دارند، مسئولیت‌هایی را نیز در راستای اداره بهتر جامعه و ایجاد نظم بر عهده می‌گیرند، و شناخت این حقوق و تکالیف نقش مؤثری در ارتقاء شهروندی و ایجاد جامعه‌ای بر اساس نظم و عدالت دارد.(بردبار،۱۳۸۷)
اسلام به عنوان یک دین فراگیر که به همه ابعاد زندگی بشر توجه نموده است، دستورات صریح و شفافی برای روابط اجتماعی انسان‌ها دارد و نه تنها به کمال معنوی انسان‌ها توجه نموده است بلکه به چگونگی ساختن جامعه‌ای نمونه نیز توجه دارد. از جمله مسائل مهم حقوق شهروندی در اسلام توجه به کرامت انسانها به عنوان اشرف مخلوقات، ارزش حیات و زندگی افراد، برابری بدون توجه به نژاد، رنگ، پوست و …، هدفمند نمودن خلفت انسانها و بیهوده نبودن زندگی انسان می‌باشد.(تقوی،۱۳۸۹)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در تعریف شهروند می توان گفت که شهروند کسی است که حقوق فردی و جمعی خود را می شناسد و از آنها دفاع می کند، قانون را می شناسد و به آن عمل می کند و از طریق آن مطالبه می کند، از حقوق معینی برخوردار است. می داند که فرد دیگری هم حضور دارد و دفاع از حقوق او یعنی دفاع از حقوق خودش و فردی که در امور شهر مشارکت دارد. پس شهروند نه تنها به معنای سکونت در یک شهر به مدت مشخص که به معنای مجموعه ایی از آگاهی های حقوقی، فردی و اجتماعی است. (زاهدی،۱۳۸۱)
عناصری نظیر هویت ملی و تعلقات اجتماعی- فرهنگی و مشارکت سیاسی از عناصر مهم در مفهوم شهروندی است ولی در یک جامعه مدنی حقوق یک فرد عبارتند از:” حقوق اساسی به معنای حقوق بنیادی شهروندان یک جامعه، حقوق سیاسی به معنای حق مشارکت در فرآیندهای سیاسی، حقوق اجتماعی که در برگیرنده حقوق اقتصادی و نیز حداقل استانداردهای زندگی درتسهیلات اجتماعی است."(طبرسا،۱۳۸۹:۳۶)
برای اینکه «شهروندی» دارای مفهوم و جوهره واقعی باشد، شهروندان باید بر مبنای معیارهای عینی و شفاف مورد قضاوت قرارگیرند. لذا «شهروندی» در ابتدا خودش یک قواست و در ادامه زاینده حقوق متعدد دیگری برای شهروند می‌باشد. از این رو «شهروندی» توانائی افراد را برای قضاوت در مورد زندگی خودشان تصدیق می‌کند و زندگی آنها از پیش به وسیله نژاد، مذهب، طبقه، جنسیت و یا صرفاً از روی یکی از هویت‌شان تعیین نمی‌شود. موقعیت شهروند به یک حس عضویت داشتن در یک جامعه گسترده دلالت دارد. این موقعیت، کمکی را که یک فرد خاص به آن جامعه می‌کند، می‌پذیرد و به او استقلال می‌دهد. این استقلال در مجموعه‌ای از حقوق انعکاس پیدا می‌کند که هر چند از نظر محتوی در زمان‌ها و مکان‌های مختلف متفاوت‌اند لیکن، همیشه بر پذیرش کارگذاری و فاعلیت سیاسی دارندگان آن حقوق دخالت دارند. (کرمی نیا،۱۳۸۹)
بنابراین، ویژگی کلیدی کلمه «شهروندی» که آن را از «تابعیت» صرف متمایز می‌کند وجود یک اخلاق مشارکت است. به این لحاظ از آنجا که «شهروندی» در مورد روابط انسانی یک تعریف ساده و ایستا را که برای همه جوامع در همه زمان‌ها به کار رود برنمی‌تابد.
لیکن، می‌توان گفت که شهروندی «موقعیتی است که فرد با برخورداری از آن می‌تواند در یک جامعه سیاسی، اخلاقی شده و زندگی خود را بر اساس وابستگی‌های متقابل و بر اساس موازین و تعادل حقوق و مسئولیت‌های اجتماعی ساماندهی کند.(فولادی،۱۳۸۸:۲۶)
۲-۲ مفاهیم شهروندی
مفهوم حقوق بشر اغلب در کنار دو مفهوم «حقوق اساسی» و «حقوق شهروندی» مطرح می‌شود. این سه مفهوم، گاه مترادف جانشین یکدیگر به کار می‌روند اما در تفکیک مفهومی مرزهای ظریفی میان این مفاهیم سه گانه و دلالت موضوعی وجود دارد.
می‌توان گفت حقوق شهروندی آن بخش از حقوق اساسی است که در قانون اساسی هر کشوری شکل «ملی» به خود می‌گیرد و فقط شامل حال شهروندان همان کشور خاص می‌شود (مانند حق مشارکت سیاسی که ملهم از حقوق بشر در شکل نسبی آن است)
بسیاری براین عقیده‌اند که قوانین موضوعه هر کشوری تاثیر مستقیم از مفهوم شهروندی و حقوق شهروندی می‌پذیرد. بعضی شهروندی را در ابعاد اجتماعی، سیاسی و مدنی تقسیم بندی می‌کنند اما به نظر می‌رسد در دسته بندی کلی می‌توان شهروندی را در مسئولیتهای فردی و اجتماعی شهروندان و همچنین مسئولیت‌های دولت در قبال شهروندان بررسی کرد. با نگاهی کلی در جوامع مختلف میتوان بخشی ازاین مفاهیم مشترک را عنوان و تکمیل کرد.(رضایی پور،۱۳۸۵)
۱) مسئولیت‌های اجتماعی
شهروندان به طور داوطلبانه امکانات خود را جهت کمک به پیشرفت و بهبود شهر به کار می‌گیرند. شهروندان فعال با توجه به تخصص و استعداد خود در سازمانها و کمیته‌های محلی گوناگون نظیر انجمن‌ اولیا و مربیان و سازمان‌های غیردولتی عضویت و فعالیت می‌کنند. شرکت در نشست‌ها و اجتماعات شهری، حضور در محکمه‌های عمومی، هیات‌ منصفه یا هیات‌های حل اختلاف، مشارکت در پروژه‌های اجتماعی برای پیشرفت جامعه و همچنین یافتن مشکلات و راه‌حل آن‌ ها بسیار سودمند خواهد بود.صاحبنظران برین عقیده‌اند که اجتماعات محلی، و نهادهای مردم محور می‌توانند با ارائه رفتارهای جدید و نهادینه ساختن آنها در جوامع، نقش موثری در ایجاد و بازتولید مفهوم شهروندی ایفا نمایند.
۲)مسئولیت‌های فردی
رای دادن:حق رای در عین حالی که، از نظر بسیاری، از جمله مسئولیت‌های شهروندی محسوب می‌گردد اما در واقع یک امتیاز نیز می‌باشد. کسانی که رای نمی‌دهند در واقع صدایشان در دولت شنیده نمی‌شود.
قبل از هر رای‌گیری، اطلاعات مربوط به موضوع یا نامزدها باید بصورت شفاف به اطلاع شهروندان برسد.
خدمت در ارتش: در زمان جنگ، هر مردی که توانایی بدنی دارد، برای جنگ فراخوانده می‌شود. در زمان صلح نیز به صورت خدمت اجباری سربازی و یا داوطلبانه در نیروهای مسلح حاضر می‌شوند.
احترام به قانون و حقوق دیگران: هر شهروندی می‌بایست از قوانین اجتماع، ایالت و کشوری که در آنجا زندگی می‌کند، پیروی کند.
هر شهروندی می‌بایست به حقوق دیگران احترام بگذارد.
پرداخت مالیات: هر شهروندی موظف به پرداخت مالیات بر درآمد و دیگر عوارض قانونی بر اساس درستکاری و راستی و سرموقع می‌باشد.
۳)مسئولیت‌های دولت
از جمله مسئولیت‌های دولت، خرج نمودن مالیات و عوارض دریافتی توسط بخش‌های دولتی جهت ارائه خدمات زیر، به شهروندان است :
حفاظت از جان و مال و حقوق و امنیت شهروندان: توسط پلیس، آتش‌نشانی، امداد در حوادث و بلایای پیش بینی نشده، دادگاه و سامانه قضایی و نیروهای مسلح.
بهداشت و سلامتی: آب و غذای سالم، بازرسی از شیر و گوشت، نگهداری از بیمارستان‌ها.
آموزش : مدرسه‌ها و کتابخانه‌های عمومی.
نگهداری، تعمیر و ساخت جاده‌ها، بزرگراه‌ها و خیابان‌ها و راه آهن.
حفاظت و نگهبانی از منابع طبیعی، جنگل‌ها و محیط‌زیست.
حفاظت از پس‌اندازها، با بازرسی از بانک‌ها و ضمانت حساب‌های بانکی.
کمک و جبران خسارات : در موارد پیش بینی نشده مانند سیل، زلزله و خشکسالی. (شیبانی،۱۳۸۴)
۲-۳ مفهوم شهروندی در اسلام
گرچه مفهوم امت اسلامی، قبل از هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه، فراتر از هر گونه تعلق مرزی، نژادی، قومی و قبیله ای تحقق یافته بود، اما با هجرت آن حضرت(ص) به مدینه و جمع شدن عناصر حکوت و سرزمین و جمعیت تابع در مدینه، اولین حکومت اسلامی در این شهر به وجود آمد (دانش پژوه، ۱۳۸۱، ۲۶).
بر خلاف حقوق امروز که تابعیت به معنی پیروی از دولت معیار است، از دیدگاه اسلام معیار، پیروی خلق از خالق است و مذهب محوریت دارد. از دیدگاه اسلام تابعیت بر دو گونه است:
۱) تابعیت امی و یا (اسلامی) یعنی پیوندی که در پرتو آن فقط افراد مؤمن و مسلمان گرد هم می آیند و امت واحدی را تشکیل می دهند. تابعیت اصل از نظر اسلام همین تبعیت است و اسلام همواره سعی داشته تا جامعه ی مؤمنان را جایگزین «مجمع شهروندان» نماید.
۲) تابعیت ملی که گردهمایی افراد انسانی با پیوندهایی ملیت مثل هم زبانی، هم نژادی و هم فرهنگی است که یک ملت را تشکیل می دهد که این تابعیت ثانوی و به تعبیر بوآزار (Sous-nationalite) است و می تواند اضطرابی باشد (خلیلیان، ۶۲، ۱۴۱)
گر چه اصطلاح شهروندی، واژه ی جدیدی است، اما مفهوم آن، یعنی نحوه ی بهره مندی اشخاص مختلف در یک جامعه از حقوق، بر حسب نوع وابستگی و پیوند با حکومت، به قدمت تاریخ سابقه دارد.در مدینه النبی، معیار عضویت در جامعه اسلامی (شهروندی به زبان امروزی) یکی از دو چیز بوده است؛ مسلمان بودن یا پیمان پذیر بودن. بدین ترتیب امت مسلمان و امت یهود مدینه، در عین حفظ استقلال جامعه ی دینی خود، جامعه ی سیاسی واحدی را به وجود می آورند و پیامبر(ص) وحدت دینی را جایگزین وحدت قومی می نماید و پیروان سایر ادیان الهی را به شرط پیمان به عضویت جامعه سیاسی در می آورد. با نزول آیات سوره توبه و تشریح پیمان ذمه، عضویت قراردادی در جامعه، از یهودیان مدینه فراتر رفته و سایر اهل کتاب را نیز در بر می گیرد و آنان نیز در پرتو پذیرش پیمان ذمه در جامعه ی اسلامی و نه امت مسلمان عضویت می یابند (دانش پژوه، ۱۳۸۱ ،۲۷)
هر کس که هیچ یک از این دو شرط نداشت بیگانه (غیر شهروند) تلقی می شود. پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) و با گسترش دامنه ی فتوحات اسلام و افزایش جمعیت ساکن در قلمرو دولت اسلامی، اعضای جامعه ی سیاسی اسلامی ـ و نه امت مسلمان ـ بر مبنای یکی از این دو شرط تشخیص داده می شد و ویژگی های قومی، زبانی، سرزمین و امثال آن، تأثیری نداشت. حتی در زمانی که خلافت اسلامی از سیر صحیح نبوی فاصله گرفت و تبعیض نژادی و قومی بین عرب و عجم پدیدار شد، باز هم این عناصر در تابعیت و عدم تابعیت افراد نسبت به دولت اسلامی نقشی نداشتند. به نظر می رسد حضرت علی(ع) در زمانی که معاویه خروج کرد و حکومت مستقلی در ناحیه ی شام به وجود آورد و این منطقه را به دارالبغی تبدیل کرد، معاویه و پیروانش را بیگانه تلقی ننمود، بلکه بر اساس ضوابط جنگ با شورشیان داخلی اهل بغی و نه بیگانگان (کفار و مشرکین) با آنان به نبرد پرداخت (حمید الله، ۱۳۷۱ ،۲۵)
به طور اولیه، از نگاه اسلام، تبعه یعنی مسلمان، و غیر مسلمان بیگانه یا خارجی محسوب می شود. غیر مسلمان با اجازه ی رسمی «امان» یا «زنهار» یا «ذمام» می تواند وارد کشور اسلامی شود، تا از آن جا عبور نماید و یا این که موقتاً اقامت نماید. تحقق امان منوط به درخواست بیگانه و قبول آن از سوی حکومت اسلامی و یا فرد مسلمان است و فرد بیگانه پس از کسب امان، «مستأمن» تلقی شده و می تواند وارد قلمرو اسلامی شده و از حمایت حکومت اسلامی و حقوق و آزادی های ویژه استفاده کند (ضیایی ، ۱۳۶۸ ،۹۴)
یک دسته از بیگانگان، یعنی اقلیت های مذهبی، که منحصراً پیروان ادیان یهودی، مسیحی و یا زردتشتی را تشکیل می دهند، با پرداخت جزیه و امضای پیمان ذمه با حکومت اسلامی، اجازه ی اقامت دائم و بهره مندی از حقوق نسبتاً کامل شهروندی را پیدا می کنند. در مقایسه می توان گفت که اهل ذمه از تمام مزایای مسلمانان در جامعه ی اسلامی برخوردار نیستند و دارای محدودیت هایی هستند که این محدودیت ها باید در پیمان ذمه مندرج بوده و به امضای آنان برسد، مثل عدم تبلیغ مذهبی، عدم تجاهر به منکرات، محدودیت احداث ساختمان بلندتر از خانه های مسلمانان و عدم ورود به مساجد و اماکن متبرکه ی اسلامی.
۲-۴ تربیت شهروند ملی برای زندگی در جامعۀ جهانی
بررسی تحولات جدید در نیم قرن اخیر نشان می دهد که تغییراتی بسیار عمیق در باورها و ارزش ها و سبک زندگی مردم جهان به وقوع پیوسته است و گسترش جهانی این تغییرات دامنه و شدت بیشتری می یابد. این تغییرات که ناشی از تحولات سیاسی و اقتصادی جهان در عصر حاضر است متقابلاً تأثیری عظیم بر جوانب گوناگون زندگی اجتماعی و فرهنگی به جای گذاشته و افراد را از مرزهای محلی و ملی به انسانهایی جهانی نیز تبدیل کرده است. (لطف آبادی، ۱۳۸۵)
در دورۀ جهانی شدن مردم به مجموعه ای از ابزارهای بی سابقه از تلفن همراه ساده تا اینترنت مجهز شدند. با این هدف که به ادراک خود تنوع بخشند. گزینش های خود را بیان کنند، با دیگران به مبادلۀ آراء بپردازند، تحولات را دریابند و نسبت به آن واکنش نشان دهند و حتی چارچوب تفکر بشر را توسعه بخشند در حالی که کاهش قیمت این ابزارها به همراه استحکام بیشتر و سهولت استفاده امروزه این توانمندی ها را برای کاربردهایی در اختیار مجامع محلی قرار داده است که دو دهه قبل پیش بینی شدنی نبود. این امکانات فاصله ها را حذف کرده و مرزها را محو ساخته است. اطلاع رسانی اقتصاد جهانی را هدایت می کند و امکان پخش آرای جدید را در سراسر جهان در یک آن فراهم آورده است. (یوسنکو، ۱۹۹۷)
بنابراین جهانی شدن بر تمامی حوزه های فعالیت بشر از جمله جامعه، حکومت، تولید، دانش، امنیت، صلح، عدالت و محیط زیست تأثیر گذاشته و موجب تغییر در شیوۀ تفکر و تلقی انسان ها از روابط اجتماعی شده و در عین حال از آنها تأثیر پذیرفته است و متعاقب این تغییرات اجتماعی، تأثیرات عمیق و مهمی بر زندگی روزمره و مراودات انسان ها در ابعاد مختلف داشته است. (مسعود کرباسیان، ۱۳۸۲)
جهانی شدن پرشتاب پس از دهۀ ۱۹۶۰ نیز موجب همبستگی های فراجهانی شده است. از یک سو فاجعه های انسانی مرتبط با بیماری ها، گرسنگی، بلایای طبیعی و جنگ موجب بروز همدردی و همکاری جهانی در مقیاسی شده که هیچ گاه سابقه نداشته است. به علاوه تعداد زیادی از تعهدات جمعی فرامرزی موجب تعمیق تاریخ معاصر در ارتباط با طبقۀ اجتماعی، جنسیت، نسل (به ویژه فرهنگ جوانان)، حرفه، مذهب و نژاد شده اند. انسان هایی که در شرایط جهانی شدن زندگی می کنند به طور فزاینده ای در حال بنا نهادن جنبه های مهم هویت خود از دیدگاه فوق قلمرو گرایی هستند.آنچه تاکنون گفته شد عواقب مثبت جهانی شدن هستند، اما در چند دهۀ اخیر علاوه بر فرایند طبیعی مناسبات جهانی و جهانی شدن زندگی مردم، شاهد بوده و هستیم که طرح جهانی سازی نیز با فراگیر کردن فرهنگ خاص انگلو-آمریکن در گوشه و کنار جهان، عرصه را بر فرهنگ های دیگر و بر هویت مردمان متفاوت از فرهنگ مذکور تنگ تر و تنگ تر کرده است و از این طریق چالش روان شناختی بی سابقه ای را نیز در هویت مردمان غیرغربی ایجاد کرده است (لطف آبادی، ۱۳۸۵).
در واقع بسیاری از مردم همچنان خاموشند و یا صدایشان شنیده نمی شود، کنترل برخی از قوی ترین رسانه ها چه در سطح ملی یا بین المللی همچنان در دست عده ای اندک است، اعم از مالکیت خصوصی یا عمومی و یا انحصارهای دولتی. چنین تفوقی شبح سلطۀ فرهنگی را پدیدار می سازد. بیم از «یکسان سازی فرهنگی» فراگیر است و بارها ابراز شده است. نگرانی دیگر ایجاد انتظارات ناشدنی در افراد بسیار محرومی است که همواره به تماشای سبک های زندگی و شیوه های بیان ثروتمندان می پردازند. (گزارش یونسکو، ۱۹۹۷)
بنابراین جهانی سازی اقلاً دو نتیجه متعارض را سبب شده است: انفعال و تسلیم پذیری گروهی از افراد که سبک زندگی غربی را آرمان خود می دانند و سبب پذیرش بی قید و شرط اهداف و برنامه ها و عملکردهای قدرت های مسلط جهانی است و می توان آن را جهانی سازی نامید و دیگری ستیزه جویی و وحشت آفرینی گروه هایی که سبک زندگی سده های پیشین را کمال مطلوب خود می شمارند و دیدگاه ستیزه جویانه ای به جهانی شدن دارند.در کنار دو کرانه جهانی سازی و ستیزه گری در مقابل جهانی شدن، نگرش دیگری را می توان در نظر گرفت که آن را جهانی نگری و ملیت گرائی می نامیم. ویژگی اصلی این نگرش آن است که فعال و تکثرگرای است و مؤلفه های آن را مردم سالاری، حفاظت و اعتلای فرهنگ ملی، بهره گیری از جوانب مثبت فرهنگ جهانی، گرایش مثبت به تاریخ و ارزش های ملی، گرایش به عزت و اقتدار ملی، اعتقاد و عمل به برابری حقوق سیاسی و اقتصادی و فرهنگی همۀ کشورها و برقراری مناسبات انسانی بین تمام مردم بر مبنای مسؤرلیت ها و حقوق برابر انسانی تشکیل می دهد. این نوع نگرش یک رویکرد خردمندانه و فعال به جهانی شدن یا نگرش میانه گزینی و لازمه رشد و پیشرفت است.بنابراین در چنین شرایطی وظیفه نظام تعلیم و تربیت آن است که با رشد و پرورش ویژگی هخای شهروندی و تمدنی افراد آنان را آماده سازد که به صورت فعال در مناسبات جهانی قرار گیرند و هم با حفظ استقلال و اعتلای فرهنگی و تاریخی و ملی خود راه عزت و اقتدار در جهان معاصر را طی کرده و بتوانند نقش مؤثر و مثبت خود را نیز در مناسبات جهانی ایفا نمایند.(صائم،۸۷:۱۳۷۶)
۲-۵ آموزه های دینی وشهروندی
آموزه های دینی، مجموعه ای از اعتقادها و اصول اسلامی، آداب و رسوم، اخلاق وارزش ها و قوانینی است که از وحی سرچشمه گرفته است. هدف در فرهنگ اسلامی رشد و شکوفایی جامعه بشری و رسیدن آن به کمال می باشد. برای رسیدن به این منظور ابتدا باید هر فرد به اصلاح خود بپردازد. بر این اساس، آموزه های دینی با توجه به موضوع تقویت رفتارهای مفید کارکنان به عنوان عاملی مهم در افزایش بهره وری، راه رسیدن به آن و نیز تعالی روحی را تزکیه نفس عنوان می نماید. در چارچوب ارزشی مبتنی بر فرهنگ هر ملت، می توان رابطه میان مفروضه ها واعتقادها، ادراک ها و عواطف و رفتار را مورد مداقه قرار داد و با تعمیم مدل حاصل از این بررسی، موقعیت های فرهنگی گوناگون و روابط متقابل آنها را شناسایی کرد. اعتقادات آدمی زیر بنای همه مشاهدات، اندیشه ها و تجربیات وی به شمار میرود و در کارکردهای روزانه او حایز اهمیت فوقالعاده است. آدمی در رفع نیازهای خود از طریق پیمایش محیط
و در کسب آنچه در مسیر کمال بدان نیاز دارد، با اتکا به اعتقادها بی شمار خود درباره جهان عمل میکند. کیفیت اعتقادات تحت تأثیر ماهیت موارد ذیل قرار دارد: رابطه با محیط، توجه به زمان، ماهیت فرد، توجه به مسئولیت، توجه به فعالیت، مفهوم فضا (رضاییان، ۱۳۸۲ ، ص ۹۰)
این مفاهیم همان اصول مورد توجه در تحقیق کلاکهان و استرادبک میباشد که اساس اعتقادات اسلامی مربوط به فرهنگ بومی جامعه ایرانی میباشد. در این نگرش،ارزش هر عمل به نیت آن بستگی دارد.در واقع اگر نیت هر عمل الهی و خالص باشد،ارزش دارد وگرنه فاقد ارزش و گاهی ضد ارزش تلقی میشود. نیت انسان برگرفته ازهدف غایی اوست که منطبق بر باورها، ملکات و اعتقادات نفسانی شخص است که این خود مستحق پاداش و عقوبت است. حتی اگر به نتیجه یا عمل منتهی نشود(رضاییان،۱۳۸۲:۹۲ )
ویژگیهای عمل بر مبنای نیت در اسلام به شرح زیر می باشد:
۱)مدیریت بر مبنای هدف و نتیجه مادی و معنوی با اولویت نتایج اخروی
۲) برنامه ریزی کوتاه مدت در راستای برنامه ریزی بلندمدت و رعایت اصل آخر ت
۳)تعقل ارزشی و ابزاری در تصمیمگیری؛
۴) ارائه پاداش بر مبنای تلاش و عملکرد؛
۵)در نظر گرفتن کار و منصب سازمانی بهمثابه وسیله عمل برای انجام تکلیف وامانت الهی؛
۶) توجه به نیازهای معنوی و نیازهای طبیعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]




تمام علمای اسلام اعتقاد به حجبت اقرار دارند و در این خصوص اختلافی ندارند و آن را برای ثبات «مقر به» کافی دانسته‌اند. بدیهی است که این اجماع و اتفاق تعبدی نمی‌باشد. زیرا اجماع هنگامی تعبدی است که مدرک آن معلوم نباشد. امّا اگر مدرک آن معلوم باشد، چنین اجماعی را اجماع مدرکی می‌گویند و آن را معتبر و حجت می‌دانند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱-۲-۳-۴- سیره عقلا

دلیل دیگری که بر حجیت اقرار اقامه شده، اتفاق عقلا و خردمندان است. با این توضیح که تمامی ملت‌ها بر نفوذ اقرار هر عاقلی علیه خودش متفق‌اند و اقراری را که مقر عاقل علیه خودش می‌کند، طریقی می‌دانند که مثبت «مقر به» است؛ زیرا عاقلی که می‌ داند اقرارش علیه خودش می‌باشد، به ضرر خویش اقرار نمی ‌نماید. پس اگر دیده شد که شخصی به ضرر خودش اقرار کرده است، معلوم می‌شود که می‌خواهد به بیان واقع بپردازد.
برای مثال، اگر مالی در دست داشت و اقرار کرد که این مال از آن دیگری است، باید گفت که وی بر اساس یک سلسله انگیزه عقیدتی و یا جهاتی دیگر به این اقرار پرداخته است. البته گاهی مقر، علیه خود اقرار می‌کند و در عین حال توجه دارد که خلاف می‌گوید. امّا این قسم اقرار کمتر اتفاق می‌افتد.
اگر اقرارها به منظور بیان واقع و حقیقت بودند، اقرار موجب علم میشد لیکن چون از خارج معلوم است که گاهی مقر نمِیخواهد حقیقت‌ گویی کند و احتمال مذکور نیز در هر اقراری وجود دارد، از این رو اقرار جزو ادله علمی به حساب نمی‌آید بلکه اماره ظنی برای کشف از واقع است و به همین سبب است که عقلا بنا بر حجیت آن گذاشته‌اند. این مطالب از مضمون کلام امام صادق ـ عَلَیهِ‌السَّلام ـ در مرسله عطار نیز مستفاد می‌گردد که می‌فرماید: «اَلمُؤْمِنُ أصْدَقَ عَلی نَفْسِهِ مِنْ سَبْعِینَ مُؤمِناً»‌؛ به همین جهت، در تمام ملل و نحل و کلیه اقطار و امصار و در جمیع اعصار، قضات و حکام، اعتراف جانی و سارق و قاتل را به انجام جرم از قوی‌ترین مدارک بزه از سوی ‌آن‌ ها می‌دانند و بر این پایه آنان را مجازات می‌کنند. شارع مقدس اسلام نیز این طریقه را ترک و رد نکرده است.[۲۲]

۱-۲-۴- شرایط صحت اقرار از نظر قانون

برای صحت اقرار شرایطی لازم است که هر یک از لفظ اقرار، مقر، مقربه و مقر له باید آن شرایط را دارا باشند:

۱-۲-۴-۱- شرایط کلی اقرار

اقرار باید صریح، منجز و خبر از وجود امری در خارج باشد:

الف ـ صریح بودن

اعلام اراده مقر ممکن است صریح باشد؛ مانند آن‌که طرف به وسیله لفظی، تمام یا قسمتی از دعوای مدعی را بپذیرد و ممکن است ضمنی باشد، مانند آن‌که طرف به وسیله لفظ وجود امری را تصدیق نماید که لازمه آن تصدیق به حق برای مدعی می‌ باشد. به عنوان مثال؛ اگر کسی در وصیت‌ نامه خود آنچه را که در عرف «حبوه» می‌نامند و به پسر بزرگتر می‌دهند به دیگری ببخشد، ممکن است این اقدام اقرار به فرزندی موصی‌له، تلقی شود، به ویژه اگر قرائن دیگر (مانند سرپرستی از موصی‌له) آن را تأیید کند.[۲۳]
بنابراین سکوت نشانه اقرار نیست؛ چرا که ممکن است وسیله انکار یا بی‌اعتنایی باشد.[۲۴] و نمی‌تواند کاشف از اراده شخص به اخبار از وجود حق قرار گیرد؛ مگر آن‌که اوضاع و احوال قطعی دلالت بر آن کند.[۲۵] یا در نظر عرف نشانه اقرار باشد. چنانکه فقیهانی سکوت شوهر را در برابر فرزندی که همسر او در زمان زوجیت زاییده است، اقرار به فرزندی شمرده‌اند و در نتیجه، انکار شوهر را در صورتی می‌پذیرند که پس از آگاهی از ولادت بیدرنگ اعلام شود.[۲۶] قانون مدنی نیز در ماده ۱۲۶۲، انکار پدر را در مدّتی قابل پذیرش می‌داند که به حکم عادت، برای اقامه دعوا کافی باشد؛ مبنای سقوط حق شوهر، اقرار ضمنی او بر نسب است.[۲۷]
اقرار در صورتی صحیح است که به وسیله چیزی که بر آن دلالت کند، اعلام شود و قصد باطنی بدون کاشف خارجی اقرار شمرده نمی‌شود. اقرار معمولاً از طریق لفظ ابراز می‌شود. در اقرار، لفظ مخصوصی شرط نیست و نیز اقرار می‌تواند به هر زبانی واقع شود. ماده ۱۲۶۰ قانون مدنی ایران مقرر می‌دارد:«اقرار واقع می‌شود به هر لفظی که دلالت بر آن نماید». کسی که قادر به تکلم نیست، اشاره او جانشین لفظ می‌گردد، به شرط آن‌که با صراحت بر معنای اقرار دلالت کند.[۲۸]
نوشته نیز مانند لفظ راهی برای اقرار است، پس اگر کسی ادّعا کند که مبلغ معینی از دیگری طلبکار است و نوشته‌ای به خط مدعی علیه حاکی از اقرار وی به این دین ارائه دهد و مدعی علیه نیز انتساب نوشته را به خود تأیید کند، به نفع مدعی حکم می‌شود، حتّی اگر مدعی علیه دین را به لفظ انکار کند.[۲۹] سکوت در برابر ادّعا اقرار نیست، زیرا سکوت نمی‌تواند حاکی از اراده شخص به اخبار از وجود حق باشد، مگر آن‌که قراین قطعی بر آن دلالت کند.

ب ـ منجز بودن

اقرار در صورتی می‌تواند دلیل بر حجیت ادعای طرف قرار گیرد که «منجز» بوده و معلق نباشد.[۳۰] درباره مبنای حکم قانون مدنی، گفته شده است که:
الف ـ جازم بودن، مقدمه لازم برای هر تصمیم است و اخبار معلق قاطع نیست و اثری ندارد.
ب ـ اقرار باید متضمن خبر دادن از حقی باشد که پیش از آن ایجاد شده و استقرار یافته است، در حالی که اقرار معلق حکایت از وجود حق پس از وقوع شرط در آینده می‌دهد.
ج ـ اخبار با تعلیق منافات دارد و با هم جمع نمی‌شود.[۳۱]

ج ـ وجود امری در خارج

اقرار اخبار است؛ اخبار نیز عبارت است از خبر دادن از امر و حقیقتی که در عالم خارج رخ داده است یا خواهد داد. مثلاً وقتی که شخصی می‌گوید:«خانه را فروختم به مبلغ ده میلیون تومان» در اینجا قصد اخبار دارد؛ زیرا می‌خواهد از امری که در خارج واقع شده است (فروش خانه) خبر بدهد.
این خبر دادن ارتباط با حق دارد. حق نیز عبارت از اختیاری است که قانون برای کسی شناخته تا بتواند امری را انجام یا ترک نماید. بنابراین در اقرار باید اخبار به وجود حقی بشود خواه مستقیم و یا غیرمستقیم باشد.[۳۲]

۱-۲-۴-۲- شرایط مقر

مقر باید عاقل، بالغ، دارای قصد و اختیار و رشد باشد:

الف ـ عقل

اقرار کننده باید عاقل باشد[۳۳]، بنابراین، اقرار مجنون نافذ نیست. در صورتی که اقرار کننده مجنون ادواری باشد و در حالت افاقه و سلامت روانی اقرار کند، اقرار وی نافذ خواهد بود.[۳۴]

ب ـ بلوغ

اقرار صغیر اگر چه ممیز باشد، معتبر نیست، حتّی اگر به اذن ولی صورت گرفته باشد.[۳۵] البتّه فقها برآنند که اگر وصیت یا وقف صغیر نافذ دانسته شود، اقرار او نیز درباره وصیت یا وقف طبق قاعده «من ملک شیئاً ملک الاقرار به» نافذ خواهد بود. ماده ۱۲۶۲ قانون مدنی بلوغ اقرار کننده را شرط دانسته است.[۳۶]

ج ـ قصد

اقرار کننده باید به هنگام اقرار، دارای قصد اخبار باشد و الفاظ یا اشاراتی که بدون قصد ادا شود، اثر حقوقی ندارد؛ پس اقرار شخص خفته، بیهوش، یا مست و نیز اقرار در مقام استهزاء یا در بیان مثال معتبر نیست.
اقرارکننده باید در حال اختیار و بدون هیچگونه اکراهی اقرار کند، وگرنه اقرار او چه در امور مدنی و چه در امور کیفری نافذ نخواهد بود.[۳۷] در روایتی از حضرت علی ـ عَلَیهِ‌السَّلام ـ چنین نقل شده است:«کسی که در برابر زندان، ترس یا تهدید اقرار کند، بر او حد جاری نمی‌شود».[۳۸] در صورتی که متهم به سرقت یا قتل و مانند آن برای اقرار مورد ضرب و شتم قرار گیرد، اقرار او معتبر نخواهد بود. همچنین اگر اقرار پس از شکنجه صورت گیرد و متهم بداند که اگر اقرار نکند، دوباره شکنجه خواهد شد، چنین اقراری مؤثر نخواهد بود.[۳۹] قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این باره چنین مقرر می‌دارد:
«هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اخبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است…».[۴۰]

د ـ رشد

کسی که به واسطه سفه از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع گردیده است، اقرار وی در این امر معتبر نیست؛ زیرا طبق ماده ۱۲۶۳ قانون مدنی ایران:«اقرار سفیه در امور مالی مؤثر نیست»؛ البتّه اقرار سفیه در اموری که جنبه مالی ندارد، نافذ است، مثلاً اقرار سفیه به ارتکاب جرمی که موجب حد یا قصاص یا تعزیر است، یا اقرار وی به طلاق و نسب معتبر است. در صورتی که سفیه به امری اقرار کند که هم جنبه مالی و هم جنبه غیرمالی دارد، اقرار او تنها نسبت به جنبه غیرمالی نافذ است، مثلاً اگر سفیه به سرقت اقرار کرد، حد بر وی جاری می‌شود، ولی به پرداخت مال ملزم نمی‌گردد.[۴۱]

۱-۲-۴-۳- شرایط مقر له

مقر له، باید موجود، دارای اهلیت و معلوم باشد:

الف ـ موجود بودن

چنان‌که در ذیل ماده ۱۲۶۶ قانون مدنی تصریح شده است:«…برحسب قانون باید بتواند دارای آن‌چه به نفع او اقرار شده است، بشود». معلوم می‌گردد که مقر له باید در زمان اقرار موجود باشد. بنابراین، هرگاه مقر له کسی باشد که هنوز نطفه او منعقد نشده است، اقرار درباره او معتبر نشاخته نمی‌شود.[۴۲]
با وجود ماده ۱۲۶۷ قانون مدنی اقرار به سود متوفی را مؤثر می‌داند و اثر آن را به سود وارثان تحلیل می‌کند.

ب ـ اهلیت داشتن

منظور از اهلیتی که در مقر له شرط شده است، اهلیت تملک است، نه تصرف.[۴۳] یعنی کافی است که صلاحیت تملک حقی را که به سود او خبر داده شده است، داشته باشد؛ هر چند که نتواند در آن‌چه دارد تصرف نماید.

ج ـ معلوم بودن

مقر له باید مشخص و معلوم باشد و تنها علم اجمالی به مقر له برای نفوذ اقرار کافی است.[۴۴]

۱-۲-۴-۴- شرایط مقر به (موضوع اقرار)

مقر به، عبارت از حقی است که مقر، اخبار به وجود آن برای غیر بر ضرر خود می کند. اقرار به حق در صورتی معتبر است که شرایط زیر را دارا باشد:

الف ـ عقلاً یا عادتاً ممکن باشد[۴۵]

چنانچه وجود حق برای مقر له در واقع عقلاً ممکن نباشد، معلوم می‌شود اقرارکننده خلاف گفته است. به عنوان مثال مرد ۲۵ ساله‌ای اقرار نسبت به فرزندی کند که سی ساله است؛ زیرا عقل تولد شخص را پیش از پدر خود محال می‌داند.[۴۶]

ب ـ حسب قانون صحیح باشد

هر گاه حقی را که مقر اخبار به وجود آن نموده است، قانون نشناسد؛ یعنی قوانین موضوعه کشوری آن را حق ندانند، اقرار به آن معتبر نیست. همچنان که در ماده ۱۲۶۹ قانون مدنی بدان تصریح می‌کند.[۴۷]
مثلاً اگر خوانده دعوا به وراثت فرزند خوانده مورث خود اعتراف کند، اقرار در وقوع فرزند خواندگی و حضانت مؤثر است؛ ولی فرزند خوانده را در زمره وارثان نمی‌آورد.

ج ـ قابلیت تعیین داشته باشد

قابلیت تعیین داشتن اقرار یعنی اینکه مورد اقرار مجهول نباشد؛ زیرا نمی‌توان کسی را به امر مجهولی محکوم کرد. مثلاً هرگاه کسی مدعی گردد که یکصد هزار ریال از دیگری طلب کرده است و خوانده اقرار کند، مبلغی را که نمی‌داند به او مدیون است، دادگاه نمی‌تواند خوانده را محکوم به خواسته مدعی کند؛ زیرا به آن اقرار نشده است.[۴۸]

۱-۲-۵- اقسام اقرار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ق.ظ ]