کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



«از تو می‌پرسم ای اهورامزدا کیست پدر راستی؟ کیست نخستین کسی که راه سیر خورشید و ستاره بنمود؟ از کیست که ماه گهی تهی است و گهی پر؟ کیست که به باد و ابر تندروی آموخت؟ کیست آفرینندهٔ روشنایی سودبخش و تاریکی؟ که خواب و بیداری آورد؟ کیست که بامداد و نیمروز و شب قرار داد و دینداران را به ادای فریضه گماشت؟ کیست آفرینندهٔ فرشتهٔ مهر و محبت؟ کیست که از روی دانش و خرد احترام پدر در دل پسر نهاد.» ( پورداوود: ۷۱)
پس از این پرسش‌ها زرتشت خود در پاسخ گوید:
«من می‌کوشم ای اهورامزدا تو را که به توسط خرد مقدس، آفریدگار کلی، به درستی بشناسم.» (پورداوود: ۷۰)
اساس دین زرتشت
پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک از خصایص آئین زرتشتی است. در سراسر گات‌ها این سه کلمه بارها تکرار شده‌است. در هات ۵۱ گات‌ها بند ۲۱ آمده‌است:
« از پرتو پارسائی به مقام تقدس رسند چنین کسی از پندار و گفتار و کردار نیک و ایمان خویش به راستی ملحق گردد. اهورامزدا به میانجی وهومن (مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند) به چنین کسی کشور جاودانی ارزانی دارد. مرا نیز چنین پاداش نیکی آرزوست.»( پورداوود: ۱۳۷)
همچنین انسان باید در فتح راستی و شکست دروغ بکوشد.( پورداوود: ۷۶)
در هات ۳۰ گات‌ها بند ۸ آمده‌است:
«کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی است خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده، به دست راستی بسپرد.»( پورداوود: ۷۳)
۲-۲-۲. زندگی اجتماعی
الف) اخلاق
زرتشت‌ آزادی‌ و اختیار را گزینشی‌ برای‌ مردم‌ می داند. بهره‌ کار هر کس‌ همان است‌ که‌ انجام‌ می‌دهد، جبری‌ برای‌ اشخاص‌ نیست؛‌ نیکی‌ اشخاص‌ جز بهره‌ئی‌ از نیکوئی‌ و شر اشخاص‌ جز شری‌ برای‌ وی‌ نخواهد بود. کمک به دیگران، ازدواج و همچنین قبح رفتارهای بد اجتماعی مانند اهانت و عهدشکنی در آموزه هایش مورد بحث قرار گرفته اند. توجه به پاکی روح، رهایی از منیت یا همان ایگو، لزوم خردمندی و درون نگری از طریق مشاهده اشتباهات خود و اصلاح آن‌ ها از دیگر آموزه های او هستند. در نظر زرتشت عناصر طبیعت از اهمیت خاصی برخوردار بودند، به خصوص عنصر آتش که پاک کننده تمامی منفی ها محسوب می شد. بی گمان شعله آتشی که افروخت، همواره روشنگر راه جستجوگران حقیقت خواهد بود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ب) یاران نزدیک زرتشت
شاه گشتاسب کیانی بزرگ ترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی بوده است که آئین وی را پذیرفت. زمان پادشاهی کیانیان نیز به بیش از سه هزار سال می‌رسد. فرشوشتر و جاماسب که از نامداران خاندان هوگو بودند از نزدیک ترین یاران زرتشت بوده اند. گویا پس از درگذشت زرتشت جاماسب رهبر پیروان او می‌گردد. خاندان فریان نیز که ریشه تورانی داشته اند (در ترکستان کنونی) از یاران نزدیک زرتشت بودند. یاران زرتشت در تاریخ به سه گروه نامیده شده‌اند:
گروه نخست خیتو که در معنی خودمانی می‌باشد. اینان کسانی هستند که لقب آزادگان به آنان داده شده است و تمامی‌گفتار او را با جان و دل پذیرفته بودند و در گسترش آن کوشش می‌کردند.
گروه دوم ورزن می‌باشد که به کسانی گفته می‌شود که در حلقه قرار دارند. آنان اندکی از زرتشت دور بودند و در درک درست واژه ها و سخنان زرتشت کمی‌ دورتر از گروه دوم بودند. به آنان انجمنیان نیز گفته‌اند.
گروه سوم اریمن نام دارد که امروزه آریامنش نامیده می‌شود. که در آن روزگار دوستان زرتشت در گسترده فلات بزرگ ایران خطاب می‌شدند. آنان از دور و از کشورهای دیگر به سخنان او ایمان آورده بودند.
پ)بدخواهان زرتشت
زرتشت در برابر پندار بافی و پندار پرستی ایستاد و این کار وی بازار این افراد را تضعیف نمود. بسیاری از بزرگان و شاهان برای خود معابدی برای پرستش ایجاد کرده بودند که ریشه آنها از آئین کهن مهر پرستی نیز می‌باشد. آئین میترا یکی دیگر از نخستین آئینهای برتر جهان است که با ورود زرتشت رو به زوال رفت ولی بعدها به اروپا گسترش یافت و هنوز در برخی کلیسا‌ها اروپا نقاشی مهر در کنار گاو وجود دارد. این پندار پرستان به نام کوی یا کرین نامیده می‌شدند. کوی از همان کی پارسی است (مانند کی آرش - کی گشتاسب) که شاه معنی می‌داده است. آنان شاهان بودند که در امور دینی نیز رهبری مردم را بر عهده داشتند.
کرپانان پیشوایان مذهبی روزگار زرتشت بودند که مراسم‌های پیچیده ای برای خدا ایجاد کرده بودند. از این خاندان سرداری به نام بندو یکی از بزرگ ترین دشمنان زرتشت بوده است که نامش بارها آمده است. زرتشت در سروده‌هایش برای آنان از درگاه خداوند درخواست رهنمایی می‌کند. جایی دیگر از خاندان اسیج نام می‌برد که خونهای بسیاری را بی گناه ریخته اند.
ت)لهجه وگویش زرتشت
دکتر علی اکبر جعفری خاورشناس و محقق دین زرتشتی معتقد است: گاتها به لهجه خوراسانی سروده شده است و هجای گاتها هجای رگ ویدی است. این لهجه در باختر رود سند رایج بوده است. زرتشت از خاندان‌هایی نام می‌برد که متعلق به خراسان بزرگ و سرزمینهای سند و پنجاب در شرق ایران است. در تمامی‌سروده‌های او از مردمان آریایی نژاد سخنهایی دیده می‌شود. وی به کشور هفتم اشاره می‌کند که همان ایرانویچ - ائیرانه ویچه - یا ایران بزرگ (شامل افغانستان - تاجیکستان - مرو - سمرقند - بخارا و آسیای مرکزی…) بوده است. گفتگو‌های اوستا بیشتر از خراسان بزرگ است. شاه گشتاسب نیز از بلخ بود و بیشتر شواهد حاکی از آن است که زرتشت از شرق ایران بوده است.
اما در این میان گروهی با استناد به متن اوستا که از رغه یاد شده است وی را از آذربایجان می‌دانند. من جمله ارباب کیخسرو شاهرخ. رغه به احتمالی همان مراغه کنونی در آذربایجان است. در فصل بیستم بندهش زرتشت را از حوالی رود ارس (شمال آذربایجان) و مادرش را از رغه یا مراغه معرفی می‌کند. این دسته، پدر زرتشت را پورشاسب می‌دانند و مادرش را دغدو می‌خوانند. دغدو واژه ای اوستایی (دغدوا) است که به معنی دختر پاک و نجیب است. زرتشت در سن سی سالگی در بالای کوه سبلان در آذربایجان به پیامبری برگزیده شد و سپس شهرها را یکی پس از دیگری برای گسترش دینش طی کرد. زاد روز اشو زرتشت در ششم فروردین ماه می‌باشد که امروزه بسیاری از ایرانیان آن را احترام و جشن می‌گیرند. در همان روز به گفته اوستا پدرش پوشاسب به شادی و جاودانگی فرزندش درختی کاشت. این سنت از دیرباز در نزد ایرانیان بوده و امروزه نیز در برخی نقاط ایران پابرجاست. نوع درخت معمولا گردو یا بادام یا سرو یا کاج می‌باشد احترام به طبیعت برای آن است که با افزودن یک فرزند ممکن است طبیعت نیز آلوده شود. پدر و مادر ایرانی همیشه برای حفظ منابع طبیعی درختی را با به دنیا آوردن فرزندشان می‌کاشتند.
فردوسی بزرگ،زاده شدن زرتشت را چنان مهم دانسته است که زادروز وی را همچون پدیدار شدن درختی می‌داند که شاخه و برگ آن را خرد و دانش و اندرز فرا گرفته است. وی را نابود کننده اهریمن و بنیان گذار یکتاپرستی جهان می‌داند و می‌گوید پس از وی آتش پرستی از میان می‌رود و آتش تنها نور اهورامزدا و روشنایی مقدس قدرت او می‌گردد.
ث)زمان ظهور اشو زرتشت
زمان ظهور پیامبر آریایی تا کنون بر هیچ کس روشن نیست و هر مورخ و خاورشناسی دیدگاهی برای خود دارد . آنچه بیش از همه مورد تاکید است بین سه هزار و پانصد سال تا پنج هزار و پانصد سال می باشد . تقویم دینی زرتشتیان نیز به هزار و هفتصد و سی و هشت سال پیش از میلاد تهیه شده است . روز تولد ایشان ششم فرودین است که این روز هزاران سال است که در ایران گرامی داشته می شود .
ج)مرگ زرتشت
زرتشت در سن ۷۷ سالگی در روز خور یا یازدهم اردیبهشت ماه (به نقل از متن پهلوی زادسپرم) در نیایشگاه بلخ بدست یک تورانی به نام توربراتور کشته شد.( پورداوود: ۷۳)
فحوای کلام شاهنامه فردوسی دلالت بر مرگ توأم با خشونت زرتشت، در هنگام حملهٔ ارجاسب به بلخ، در این شهر می‌کند: (پورداوود: ۷۳)
از آنجـا بــه بلـخ آمــد سپــاه جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه
نهــادنـد سـر سـوی آتـشکـده بـر آن کــاخ و ایــوان زرآژده
همه زند و اّستا همـی سـوختنـد چه پر مایه تر بود بر تـوختنـد
ورا هیـربـد بـود هشتــاد مــرد زبانشان ز یزدان پر از یاد کرد
همـه پیـش آتـش بـکشتندشـان ره بنـدگی بسر نـوشنـدشـان
ز خونشان بمرد آتش زردهشت ندانم چرا هیربـد را بکشـت
زرتشت در هنگام یورش ناگهانی قبایل تور در بلخ به دست یک تورانی کشته شد. (پورداوود: ۷۴۳) در کتاب‌های پهلوی نام قاتل وی توربرادروش یادشده‌است. (پورداوود: ۱۳۷)
۲-۲-۳. از تولد تا برانگیخته شدن زرتشت به پیامبری یا رسالت زرتشت
روایات چنین است که از هفت سالگی تا پانزده سالگی، زرتشت نزد پارسای بزرگ زمان به نام برزین به فراگرفتن اصول دین و روش کشاورزی و درمان بخشی و شفا ی بیماران پرداخت . چون پس از تحصیل علم و دانش نزد قوم خود وارد شد، در جرگه مردان بالغ او را پذیرفتند و کمر آویزی را که نشان این مقام بود به کمرش بستند.سالی نگذشت که تورانیان به ایران زمین تاختند . زرتشت جوان نیز برای دفاع از میهن، جنگ افزار برگرفت و به نبرد رفت. در این جنگ ها اثرات نامیمون آن را دید و از صف جنگاوران خارج شد و به درمان زخم دیدگان پرداخت. جنگ پایان یافت ،اما آثار بد آن باقی ماند. زرتشت پس از مدتی دوری از زادگاه و کسانش ،در حالی که هسته اساسی تفکر و اندیشه اش نقش می یافت ،به میان خانواده بازگشت،بیشتر متفکر بود و تلاش می کرد تا راهی شایسته برای زندگی آدمیان پیدا نمایدکه به توصیه پدر ازدواج کرد ، اما اندیشه اش به اموری بس بزرگ تر و انسانی تر مشغول بود. اندیشه اش آن بود تا راهی بیابد که رنج را تخفیف دهد. مردمان را به جای انهدام و ویرانی، به سازندگی و آبادانی ترغیب سازد. زشتی را فرو افکند و نیکی را رایج کند. نیرویی وی را بر می انگیخت و شوق تفکر برای اصلاح امور داشت. خان و مان را رها کرد و در کوه برای تفکر انزوا گزید. عزم کرد تا آن قدر در آن جا به تفکر پردازد تا راه رستگاری و نجات را بیابد. در این هنگام بیست سال داشت و مدت ده سال به تفکر پرداخت. جز غذایی اندک صرف نمی کرد، کمتر می خوابید و بیشتر می اندیشید. خوراکش پنیر بود و میوه ها و ساقه های نباتی. روزی هنگامی که بر فراز کوه به آسمان نظر دوخته بود، ناگهان به حقیقت آگاهی یافت و جانش آکنده از شادی شد. او دریافت که همان سان که زمان از روز و شب و تاریکی و روشنایی آمیخته شده، در گیتی نیز، هم چنین بدی هست و خوبی وجود دارد. زرتشت دریافت که بر جهان دو نیرو حکومت می کنند، که یکی خیر و دیگری شر است. او اندیشه ، منش و روش مقدس و نیک را سپنتامینو و اندیشه ،منش و روش بد را انگره مینو (اهریمن) نامید. و می اندیشید که چرا این دو نیرو در جهان پدید آمده اند و مردمان چه باید پیشه سازند تا از زشتی برهند، و رستگاری چیست؟ زمان های بسیار نیز به این اندیشه بود و دریافت هایی بسیار می کرد. سرانجام زمان دعوت فرا رسید و از کوه به زیر آمد و میان مردم رفت.
الف) معجزات زرتشت
معجزات قبل اززاده شدن زرتشت:
۱- سه روزمانده به زایش زرتشت ده راگ مانند خورشید روشن بود.
۲- به طور معجزه آسایی سه عنصر تشکیل دهنده زرتشت(فره، روان وتن) از شرارت های دیوان و اهریمن نجات پیدا می کنند و بازبه شکل خارق العاده ای این عناصر به هم می پیوندند.
۳- خبر زایش زرتشت و پیامبری او ازجم و فریدون و مردم فرزانه بسیار اعلام شده بود.
معجزات زرتشت بعد از زاده شدن:
۱- هنگام زادن زرتشت بخندید.
۲- پورشسپ یکی از جادوگران را برای دیدن زرتشت و تولد معجزه آمیزش به خانه آورد آن جادوگر از دیدن زرتشت ناراحت شد خواست سر نرم او را با دست بفشارد که بر اثر معجزه دست جادوگر خشک شد.
۳- برای نابودی زرتشت جادوگران هیزم فراوان گرد آوردند و آتش روشن کردند تا زرتشت را در آتش بسوزانند اما آتش در هیزم نگرفت و بنابر زادسپرم آتش او را نسوخت.
۴- جادوگران زرتشت را برای نابودی در جلوی گله گاوان و اسبان انداختند اما به طور معجزه آسایی نجات یافت و برای بار چهارم او را به لانه ماده گرگی که بچه های او کشته شده بود ند نهادند تا زرتشت را بدرد اما به خواست ایزدان پوزه گرگ خشک شد.
۵- عبور زرتشت به همراه مردان و زنان، پیر و جوان کودکان ،از رودخانه ای پرآب، بی آن که پلی در میان باشد این معجزه در سنین ۱۵تا۳۰سالگی او رخ داده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 11:22:00 ق.ظ ]




درصد فراوانی

۲۲تا۳۰

۸/۱۸

۳۱تا۳۸

۳/۵۸

بالای ۳۹

۹/۲۲

۴-۱-۶ اطلاعات مربوط به سابقه کار:
همچنین اطلاعات مربوط به سابقه کارپاسخ گویان به شرح زیر استخراج گردید که در نتیجه آن بیشترین پاسخ دهندگان را افراد دارای سابقه کار ۱۱تا۱۵ سال تشکیل داده‌اند. جدول ۴-۶ توزیع پاسخ دهندگان را بر مبنای سابقه کار آن‌ ها نشان می­ دهد.
جدول ۴-۶ : سابقه کار پاسخ دهندگان

سابقه کار

درصد فراوانی

زیر۵ سال

۳/۹

۶تا۱۰سال

۷/۲۸

۱۱تا۱۵سال

۵۲

۴-۲ تجزیه و تحلیل داده ها در ارتباط با فرضیات تحقیق:
همان گونه که در فصل سوم اشاره شد در این تحقیق ، برای بررسی تأثیر متغیرهای مستقل بر وابسته، از معادله رگرسیون خطی چندگانه استفاده می شود. در مجموع ۸ معادله رگرسیون خطی برای بررسی فرضیه های تحقیق لازم است. در ادامه به آزمون هایی که برای بررسی مفروضات رگرسیون خطی شرح داده شده در فصل سوم اشاره می شود . سپس برای این منظور مدل رگرسیونی با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS برآورد شده و معنادار بودن مدل رگرسیونی با بهره گرفتن از سطح خطا (P-VALUE) محاسبه شده برای تعیین معناداری آماره F در سطح اطمینان ۹۵% مورد استفاده قرار می گیرد. بدین ترتیب که اگر Sig محاسبه شده از معادله رگرسیون کوچکتر از مقدار بحرانی ۰۵/۰ باشد، مدل رگرسیونی معنادار خواهد بود. در ضمن برای بررسی وجود همبستگی میان خطاها از آزمون دوربین- واتسون(DW) استفاده می گردد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۳ آزمون فرضیات:
۴-۳-۱ آزمون سه فرضیه اول تحقیق:

  • بین مدیریت منابع انسانی الکترونیک از نظر آموزش و توانمند سازی نیروی انسانی رابطه معناداری وجود دارد.
  • بین مدیریت منابع انسانی الکترونیک از نظر خدمات پژوهشی و توانمند سازی نیروی انسانی رابطه معناداری وجود دارد.
  • بین مدیریت منابع انسانی الکترونیک از نظر خدمات درمانی و توانمند سازی نیروی انسانی رابطه معناداری وجود دارد.

این سه فرضیه به کمک معادله رگرسیون زیر مورد بررسی قرار می گیرد:
(توانمندسازی)= a+ B1(آموزشی) +B2(پژوهشی)+B3(درمانی)
سه فرضیه پژوهشی فوق را می توان به صورت زیر به ۶ فرض آماری تبدیل نمود:
۱.فرض صفر: بین مدیریت منابع انسانی الکترونیک از نظر آموزش و توانمند سازی نیروی انسانی رابطه معناداری وجود ندارد.
ادعابین مدیریت منابع انسانی الکترونیک از نظر آموزش و توانمند سازی نیروی انسانی رابطه معناداری وجود دارد.

۲.فرض صفر: بین مدیریت منابع انسانی الکترونیک از نظر پژوهش و توانمند سازی نیروی انسانی رابطه معناداری وجود ندارد.
ادعابین مدیریت منابع انسانی الکترونیک از نظر پژوهش و توانمند سازی نیروی انسانی رابطه معناداری وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:21:00 ق.ظ ]




۱۶ تا ۲۰ سال

۵۹

۴/۳۸

۲۱ تا ۲۵ سال

۲۹

۲/۱۹

جمع

۱۵۳

۱۰۰

نتایج جدول ۳-۴ نشان می دهد که سابقه کار گروه نمونه شامل ۲۵ نفر زیر ۵ سال ،۲۳ نفر ۶ تا ۱۰ سال، ۱۷ نفر ۱۱ تا ۱۵ سال ،۵۹ نفر ۱۶ تا ۲۰ سال و ۲۹ نفر ۲۱ تا ۲۵ سال می باشند .کمترین فراوانی سابقه کار مربوط به سابقه کار بین ۱۱ – ۱۵ می باشد و بیشترین فراوانی مربوط به سابقه کار بین ۱۶ – ۲۰ سال می باشد.بیشترین درصد پاسخگویان ۴/۳۸ % و کمترین پاسخگویان ۱/۱۱% می باشد.
ویژگی های سابقه کار گروه نمونه مورد مطالعه در نمودار ۳-۴ نشان داده شده است .

نمودار ۳-۴ : ویژگی های سابقه کار گروه نمونه مورد مطالعه
۳-۵-۲- پرسشنامه رضایت شغلی
پرسشنامه رضایت شغلی این پرسشنامه در سال ۱۹۵۱ توسط بری فیلد و روث[۶۴] به منظور سنجش میزان رضایت شغلی افراد ساخته شده است وشامل ۱۹ سؤال ۵ گزینه ای است . در این پرسشنامه از پاسخ دهندگان خواسته می شود تا احساس و نگرش های خود را نسبت به شغلشان بر روی مقیاس ۵ درجه ای مشخص کنند .در گویه های ۱- ۲- ۳- ۴- ۶- ۸- ۱۰- ۱۳- ۱۴- ۱۶- ۱۸ برای گزینه به شدت مخالفم ، مخالفم، بلاتکلیفم، موافقم و به شدت موافقم به ترتیب نمره ۱ ، ۲، ۳،‌۴، ۵ منظور شده است . و بقیه گویه ها به صورت برعکس نمره گذاری شده است و به این ترتیب حداقل نمره کل گویه های این ابزار برابر ۱۹ و حداکثر نمره آن برابر ۹۵ می‌باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳-۵-۲-۱- سنجش روایی و پایایی
روایی پرسشنامه رضایت شغلی
کوهانی،محمد رضا (۱۳۸۸) روایی این پرسشنامه را با روش روایی سازه ۶۷/۰ بدست آورد . همچنین ساعتچی ،محمود (۱۳۸۳)روایی پرسشنامه رضایت شغلی را در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه بین نگرش ها و انگیزش شغل با رضایت شغلی ۷۹/۰ گزارش کرد .
هاشمی،محمدرضا (۱۳۹۰) در تحقیقی تحت عنوان بررسی میزان اعتماد مردم به پلیس و سطح رضایت شغلی مردم ،روایی پرسشنامه رضایت شغلی را بوسیله روایی بازآزمایی روی یک نمونه ۹۰نفری ۶۹۵/۰ بدست آورد .
پایایی:
پایایی پرسشنامه رضایت شغلی بری فیلد و روث توسط مختاری (۱۳۷۳) به روش دونیمه کردن ۷۸/۰ و عبداله زاده و کرمرودی (۱۳۷۳) با بهره گرفتن از روش آلفای کرونباخ ضریب پایایی آن را معادل ۹۳/۰ گزارش کرده اند .
۳-۵-۳- پرسش نامه فرسودگی شغلی مزلچ[۶۵]
این پرسش نامه را مزلچ (۱۹۸۶) ، از گروه پالوآتو در کالیفرنیا تهیه کرده است ( عزیزی ، فیض آبادی ، صالحی ، ۱۳۸۷) و رایج ترین ابزار اندازه گیری فرسودگی شغلی است . که از ۲۲ گویه برای اندازه گیری فراوانی و شدت این پدیده در ابعاد سه گانه ، خستگی عاطفی ، مسخ شخصیت وفق دادن موفقیت فردی به کار می رود. تعداد و شماره گویه های مربوط به هر یک از مولفه های پرسش نامه فرسودگی شغلی مزلچ در جدول ۳-۵ آورده شده است .
جدول شماره ۳-۵: تعداد و شماره گویه های مربوط به مؤلفه های پرسش نامه فرسودگی شغلی مزلچ

شماره گویه ها

تعدادگویه

مولفه ها

۲۰-۱۶-۱۴-۱۳-۸-۶-۳-۲-۱

۹

خستگی عاطفی

۲۲-۱۵-۱۱-۱۰-۵

۵

مسخ شخصیت

۲۱-۱۹-۱۸-۱۷-۱۲-۹-۷-۴

۸

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:21:00 ق.ظ ]




بر عدم تقارن اطلاعات مؤثر باشند.
جوزف استیگلیتز راه کارهایی برای غلبه بر عدم تقارن اطلاعات ارائه می‌دهد که‌یکی از آنها بر طراحی نهادها مبتنی است. استیگلیتز استدلال می کند که نهادها می‌توانند در ایجاد و توسعه سیستم انگیزشی برای غلبه بر عدم تقارن اطلاعات، ایفای نقش کنند (استیگلیتز، ۲۰۰۲).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نورث و توماس یک نهاد را به عنوان «توافقی بین واحدهای اقتصادی» تعریف می کنند. توافق بین واحدهای اقتصادی یا نهاد، سبب شکل گیری ساختاری می‌شود که به  آسانی تخطی از آن امکان پذیر نیست. برای مثال، اصناف مختلف در بازار مقرراتی وضع می کنند که هرچند الزام قانونی ندارد، ولی می‌تواند ضمانت اجرایی بالایی داشته باشد، به گونه‌ای که تخطی از آن با واکنش دیگران روبه رو  شده و در مواردی به حذف متخلف از بازار منتهی شود (نورث و توماس، ۱۹۷۳). نورث در نوشته‌ی دیگری تصریح می کند که نهادها شامل مجموعه‌ای از قید و بندهای رفتاری به شکل قوانین و مقررات، و همچنین مجموعه‌ای از هنجارهای رفتاری اخلاقی هستند؛ هنجارهایی که تعیین کننده ساختارهایی هستند که چگونگی مشخص کردن قوانین و مقررات و به اجرا درآوردن آن‌ ها را محدود می کنند. علاوه بر این، برای تغییر دادن انگیزه‌های ذاتی مبادلات بازار، همچون نفع شخصی، به کار برده می شوند (نورث، ۱۹۸۴).
ارائه اطلاعات و نظارت توسط دولتیکی از راه‌های غلبه بر عدم تقارن اطلاعات، گردآوری اطلاعات است. برخی افراد انگیزه گردآوری اطلاعات را دارند. کارفرما با گردآوری اطلاعات درباره متقاضیان کار میتواند کارگر خوبی بیابد. حال اگر آنچه کارفرما درباره متقاضی میداند دیگران هم بدانند دستمزد به صورت مزایده خواهد شد و لذا کارفرما اطلاعات گردآوری شده‌ مربوط به متقاضیان شغل را در اختیار دیگران نمیگذارد. اگر اطلاعات بلافاصله و کامل در سراسر اقتصاد منتشر شود، آنگاه هیچکس انگیزهای برای گردآوری اطلاعات نخواهد داشت. مادامی که برای گردآوری اطلاعات هزینه شود، بازارها نمیتوانند بهطور کامل از نظر اطلاعاتی کارا باشند. با توجه به‌اینکه بازار انگیزه مناسب را برای افشای اطلاعات فراهم نمیکند و مخارج کسب اطلاعات ممکن است بالا باشد؛ وظیفه دولت، تهیه و افشای اطلاعات است.
دولت می‌تواند با مدیریت ارائه اطلاعات و نظارت بر آن بر عدم تقارن اطلاعات غلبه داشته باشد. همچنین در مواردی که جمع آوری و افشای اطلاعات برای بخش خصوصی هزینه دارد، دولت می‌تواند با انجام آن به شفافیت اطلاعات در بازار کمک کند (داوودی و همکاران، ۱۳۹۱).
برخی از اقتصاددانان نقش دولت را در بازار به نقش دولت در حکومت تشبیه می کنند؛ به‌این بیان  که باید هر فرد برای تحقق دموکراسی واقعی یک رأی داشته باشد. در اینجا نقش دولت این است که زمینه رأی دادن را برای همه افراد فراهم کند. از طرفی برای تحقق بازار ایده آل، همه فروشندگان باید بتوانند کالای خود را در بازار عرضه کنند، و نقش دولت نیز این  است که اطلاعات را به گونه‌ای برای همه‌ی مؤسسه‌های تولیدی فراهم کند تا ورود آنان به بازار آسان باشد. (وست[۳۶]، ۱۹۹۲) به بیان دیگر، دولت به جای مداخله می‌تواند بازار را مدیریت کرده و هر زمان که لازم باشد برای جلوگیری از نارساییهای بازار اقدام لازم را انجام دهد. یکی از موارد مهمی که به نارسایی در بازار منجر می‌شود، نقصان اطلاعات است.  دولت می‌تواند با مدیریت و انجام اقدامات مدبرانه، نارساییهای ناشی از عدم تقارن اطلاعات را به کمترین مقدار برساند. برای مثال، وقتی کارگران خوب با کسب تحصیلات برای کارفرمایان علامت دهی می کنند، کارگران ضعیف نیز می‌توانند با کسب تحصیلات، این علامت را با مشکل روبه رو سازند. اینجاست که دولت می‌تواند با ایفای نقش مدیریتی بر عدم تقارن اطلاعات فائق آید. او می‌تواند با ابزار غربال کردن، این چالش را برطرف کرده تا میزان تحصیلات بتواند نقش علامت دهی خود را به خوبی ایفا و بر عدم تقارن اطلاعات، غلبه کند.
به نظر استیگلیتز اطلاعات، کالایی عمومی است. هنگامی که بخش خصوصی، اطلاعات را تولید می کند، بنگاه‌های دیگر نیز از عواید این اطلاعات بهره مند می شوند، در نتیجه، بخش خصوصی انگیزه‌ای برای تولید آن ندارد. دولت  می‌تواند از طریق جمع آوری و افشای اطلاعات و مدیریت صحیح شفافیت بازار، بسیاری از نارساییهای نقصان اطلاعات را جبران کند. (داوودی و همکاران، ۱۳۹۱)
در مقابل، اقتصاددانانی که بر نقش دولت در غلبه بر عدم تقارن اطلاعات تأکید می کنند، مخالفانی هم هستند که معتقدند دولت برای غلبه بر عدم تقارن اطلاعات نمی‌تواند نقش اساسی ایفا کند. آنان دولت را نهادی غیرکامل معرفی کرده و معتقدند که بخش خصوصی با ارسال علائم اطلاعاتی در بازار می‌تواند موفق تر از دولت بر عدم تقارن اطلاعات غلبه کند، زیرا دولت‌ها به ندرت اطلاعاتی بیش از بخش خصوصی دارند.
برای جمع بین این دو نظریه می‌توان گفت که دخالت دولت در بازار برای مدیریت و کنترل اطلاعات، مشروط به‌اینکه اطلاعات دولت بیش از بخش خصوصی باشد، مفید است. طبیعی است که در اینجا باید هزینه‌های اجرایی نیز در نظر گرفته شده و هزینه فایده شود و در صورت مقرون به صرفه بودن اقدام گردد. (فراهانی فرد، ۱۳۸۱)
غربالکردن از طریق بررسی: هیچ قانونی مبنی بر الزام بنگاه بیمه برای فروش بیمه به متقاضی پرداخت حق بیمه و یا الزام وامدهنده برای اعطای وام به متقاضی در نرخ بهرهای که اعلام کرده است، وجود ندارد. همچنین قانونی که کارفرما را ملزم به استخدام تمام کسانی کند که متقاضی شغل در دستمزد اعلام شده بودهاند نیز وجود ندارد. با بررسی میتوان افراد تواناتر را از افراد با توانایی کمتر جدا و به اصطلاح غربال کرد. این موضوع در مورد انتخاب پروژه برای اعطای وام بانکی نیز صادق است (همان).
مشاهده رفتار در بازار نیز یکی از سازوکارهای غربال‌گری است. از طریق مشاهده رفتار در مکان بازار، میتوان اطلاعات زیادی را جمعآوری کرد. به عنوان مثال، تمایل به خرید بیمه در یک قیمت خاص، اطلاعاتی را درباره متقاضی بیمه، به شرکت بیمه منتقل میکند. یا تمایل به فروش اتومبیل مستعمل، اطلاعاتی را درباره کیفیت اتومبیل منتقل میکند.
خود انتخابی[۳۷]: درحالتیکه مثلاً یک شرکت بیمه‌یا کارفرما میخواهد از انتخاب نامناسب اجتناب کند، خود انتخابی، روشی برای بررسی است. شرکت‌های بیمه از وضعیت ریسکپذیری مشتریان بی اطلاعاند. این شرکت‌های غیرمطلع، ترکیبهای متفاوتی را از حق بیمه‌ها و معافیت‌ها به مشتریان مطلع پیشنهاد میکنند و مشتریان با انتخاب خود، وضعیت خود را نشان میدهند. این نوع غربال کردن، خود انتخابی است.
نظارت و کنترل بهتر: به عنوان مثال، نصب دوربین ویدئویی در کارگاه برای ضبط رفتار کارگران. هدف از این کار مچ گیری در رفتار غیرمسئولانه است. هر چند زیرنظرگرفتن، عدم تقارن اطلاعات را کاهش می‌دهد؛ معمولاً پرهزینه است (میرجلیلی، ۱۳۸۶).
دستمزد بالاتر: براساس نظریه‌های دستمزد کارایی، بنگاه‌ها برای انصراف کارگران از کم کاری تمایل دارند دستمزدی به آنها بدهند که اولا تا حدی انگیزه کم کاری را از آنان بگیرد و ثانیا به خاطر بالاتر بودن این دستمزد از دستمزد تسویه کننده بازار قدری بیکاری در اقتصاد ایجاد کنند که کارگران با احساس نوعی تهدید به بیکار شدن از کم کاری اجتناب کنند. (شاکری، ۱۳۸۷، ص ۱۰۸۷).
پرداخت معوق: شرکت‌ها میتوانند پرداخت بخشی از جبران حقوق کارگر را به تأخیر اندازند. بنابراین اگر کارگری از زیر کار شانه خالی کند و اخراج شود، آن گاه جریمه سنگینتری را متحمل خواهد شد. یک مثال از جبران معوق، همان پاداش پایان سال است. بنابراین افزایش سالانه دستمزد، به دلیل افزایش سنوات خدمت و افزایش تجربه نیست، بلکه به سبب واکنش به مخاطره اخلاقی است (میرجلیلی، ۱۳۸۶).
بهبود قرارداد: کارفرمایی که در نظر دارد کارگزارش، کار را با کیفیت مطلوب انجام دهد، در قرارداد این امر را مشخص خواهد کرد و یا وامدهندهای که قصد دارد وام در فعالیت‌های با ریسک بالا استفاده نشود، آن را در قرارداد وام مشخص خواهد کرد. اینگونه مخاطره‌های اخلاقی درباره «اقدامات» با بهبود قرارداد (کار و وام)، کاهش مییابد (میرجلیلی، ۱۳۸۶).
بازار اسلامی
بازار مرکز شهرهای اسلامی، کانون به‌هم‌پیوسته بازرگانی و داد و ستد کلّی و جزئی صنعتگری، پیشه‌وری و سایر فعالیت‌های اقتصادی و مرکز اصلی ستاد هدایت، سازماندهی و نظارت اقتصادی از جمله سرمایه‌گذاری، پرداختن به امور مالی و اعتبار سنّتی است. به لحاظ همین هم‌بافتگی و کلّیت خود، بازار محور مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در چارچوب هیئت‌های مذهبی در زندگی شهری است (مومنی، ۱۳۷۳، ص۲۰۹). چنان‌که ملاحظه می‌شود، وقتی به وصف بازارهای اسلامی می‌رسیم، مفهوم «بازار» از قلمرو مکان یا سازوکار مبادله فراتر می‌رود و فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی و خیرخواهانه را نیز دربر می‌گیرد (رجایی، ۱۳۸۹)
بازار را از جهت داشتن عناصر مذهبی چون مساجد، تکایا، مدارس و حسینیه‌ها «روح شهر»، خود بازار را با عناصر و ‌نقش‌های فضایی آن «قلب شهر»، (همان، ص۴۰) و کاسب را «حبیب خدا» معرفی کرده‌اند. متقابلا، در بعضی روایات، به دلیل غفلت از یاد خدا و سرگرم شدن به امور دنیوی، بازار مذمّت شده و امیرالمؤمنین علی(ع) آن را «جای‌ حاضر شدن‌ شیطان‌ و نمایشگاه‌ فتنه‌ و طغیان» (نهج البلاغه، نامه ۶۹) برشمرده اند.
همه نقش آفرینان اقتصادی به گونه‌ای بازخورد عملکرد خود را در بازار بررسی می کنند، و این خود گویای حساسیت این نهاد اجتماعی است. سالم سازی محیط بازار می‌تواند نقش بسیار مفید و مؤثری در کارایی آن داشته باشد تا بازار وظیفه خود را در تعیین و تثبیت قیمت‌ها و هدایت تولیدکنندگان، فروشندگان و مصرف کنندگان به سامان برد و عهده دار کیفیت و کمیت تولید و مصرف و رفاه و آسایش بیش تر افراد جامعه گردد و به طور کلی سازماندهی امور اقتصادی هر جامعه را در دست گیرد.
از آنجا که بازار محل داد و ستد و تجارت است، اهمیت آن را بیش تر باید در اهمیت داد و ستد جست و جو کرد. تجارت و بازرگانی در اسلام اهمیت فوق العاده‌ای دارد. زیرا علاوه بر فراهم آوردن کالاهای مورد نیاز جامعه که سبب رفاه بیشتر جامعه می‌شود، یکی از راه‌های مهم اشتغال سالم و کسب درآمد محسوب می‌شود. امیرالمومنین (ع) می فرماید: «به داد و ستد بپردازید که مایه بی نیازی از آن چه در اختیار مردم است می‌باشد.» (الکافی، ج ۵ ص ۱۴۹ح۹، الخصال، ص ۶۲۱)
از سوی دیگر کارکرد خود بازار نیز اهمیت ویژه‌ای دارد: همه تولیدکنندگان نمی‌توانند به طور مستقیم محصولات خود را بفروشند و اصولا تحقق چنین امری برای گسترش فعالیت‌های اقتصادی مقرون به صرفه نیست. بازار می‌تواند واسطه بین تولیدکنندگان و خریداران باشد و با تعیین مناسب قیمت‌ها کارکرد اقتصادی جامعه را تنظیم کند و تولیدکنندگان را به سوی نیازهای واقعی جامعه سوق دهد و با فروش کالاها و خدمات موجب بازتولید محصولات و استمرار این روند شود.
طبیعی است اگر فعالیت بازار با احتکار و انحصار و تعیین نامناسب قیمت‌ها همراه شود، منابع محدود و در دسترس جامعه به جهتی سوق خواهد یافت که در بهترین وضعیت صرفا منافع عده محدودی را تامین کند و منافع جامعه قربانی خواهد شد.
بازار مکانی برای تسهیل مبادلات است و اگر به کانونی تبدیل شود که جمعی با افزودن قیمت‌ها و واسطه گریهای مضاعف و بی حاصل تنها در فکر افزایش سود خود باشند، از کارکرد واقعی خود دور خواهد شد و این انحراف موجب گرایش بیش از حد افراد به‌این بخش می‌شود؛ بخشی که صرفا واسطه گری می‌کند و در نهایت با افزایش قیمت‌ها و کاهش تولیدات واقعی، رفاه جامعه را کاهش داده، نابرابریها را می افزاید.
افراد در بازار هر لحظه در معرض خطر سقوط و انحطاط مالی و اخلاقی اند، و از سوی دیگر حیات اجتماعی و اقتصادی جامعه به بازار وابسته است. روایاتی‌ که‌ در ذمّ‌ بازار وارد شده‌اند، درصددند احتمال‌ سقوط‌ مالی‌ و اخلاقی‌ بازاریان‌ و هرکسی‌ که‌ به‌ گونه‌ای‌ با بازار سروکار دارد را به حداقل برسانند (نظرپور، ۱۳۸۰، ص۲۲۲). خطرات جدی مانند تسلط شیطان بر انسان می‌تواند شیرازه بازار را تهدید کند، در روایات گوشزد شده است. تقوای الهی و مراقبت بر انجام دستورات و پرهیز از محرمات عامل درونی بسیار مهمی برای دور ماندن از این خطرات است.
در واقع طبیعت بازار چنان است که انسان را به خود مشغول می دارد و تمام توجه او را به سود بیشتر معطوف می‌کند. اگر انسان غفلت ورزد و جهت تعالی معنوی خود به دقت مراقبت نکند، احتمال عادی شدن این غفلت و سرانجام نهادینه گشتن آن در سراسر زندگی وجود دارد و این خسرانی بزرگ است، و بازار که می‌تواند مکانی برای کسب درآمد و تامین رفاه مادی و در نهایت زمینه ساز تعالی معنوی انسان باشد، خود به مکانی برای سقوط معنوی تبدیل گردد (نظرپور، ۱۳۸۰، ص۲۲۶). دین مبین اسلام در جهت تعالی انسان و دستیابی به رفاه آموزه‌هایی را در زمینه تجارت سالم ارائه نموده است که در ادامه بدان اشاره می‌شود.
۲-۳-۱ آموزه‌های اسلامی در زمینه تجارت
یکی از ثمرات ارزشمند حاکمیت آموزه‌های اسلامی در «سوق مسلمین» و «تجاره عن تراض» پدیده انصاف و شکل‌گیری قیمت عادلانه در این بازار است. حاکمیت این قواعد بر فضای بازار از بازاری، عنصری متدین و کسی که در مسیر قرب خداوند گام برمی‌دارد و دوستی با خدا را برگزیده است، می‌سازد و او را در مقابل خطاها و لغزش‌ها در معاملات حفظ می‌کند. فضای فیزیکی بازار اسلامی، توجه به خداوند، ترس از یوم الحساب و اخلاقیات حاکم بر این بازار موجب می‌شود عناصر مختلف بازار نه تنها به انگیزه مادی که با انگیزه‌های قوی الهی از پنهان‌کاری اطلاعات پرهیز نموده و به دنبال شفاف سازی باشند. نتیجه‌این شفافیت که می‌توان از آن به شفافیت قوی نام برد؛ کاهش قیمت، تسهیل مبادلات و در نتیجه افزایش رفاه مصرف‌کننده، اضافه ارزش تولیدکننده و سرانجام افزایش کارآیی بازار می‌باشد.
بیشتر آموزه‌های اسلامی در زمینه تجارت که موجب کارایی مطلوب بازار از نظر اجتماعی و فردی می‌شود، در مقام وجوب یا حرمت نیست و با عنوان کراهت یا استحباب آمده است. از آنجا که این احکام الزامی نیست و نمی‌توان از طریق ضمانت‌های بیرونی و به صورت قهری تجار و بازاریان را به تحقق آنها واداشت، چاره‌ای نیست جز اینکه انگیزه‌هایی را در آنان ایجاد کرد تا ضمانت‌های درونی تثبیت شود و ایشان خود به اجرا یا ترک آنها تمایل داشته باشند. البته در مواردی با حکم حکومتی می‌توان به احکام مباح، حکم وجوب یا حرمت داد.
ممانعت از احتکار، قیمت گذاری و نظارت بر قیمت‌ها، کنترل توزین کالاها، برخورد با ناقضان حریم و قوانین بازار، ممنوعیت ذبح حیوانات مریض و ناقص، بردباری، پرهیز از دروغ، آسان گرفتن معامله، راضی بودن به حق خود و پرداختن حق دیگران، کامل کردن پیمانه‌ها و وزنها، تعریف نکردن از کالای خود و بدگویی از جنس دیگران، پرهیز از سوگند در معامله و کتمان عیوب و… همه از مصادیقی است که با نهادینه شدن آنها احتمال سقوط فردی و اجتماعی بسیار کاهش می یابد و بازار سالم را به ارمغان می آورد. دعاهای ورود و خروج و جلوس در بازار را نیز می‌توان در همین جهت تفسیر نمود.
امام علی (ع)می فرمایند: «ای تاجران، اول فقه سپس تجارت، اول فقه سپس تجارت، اول فقه سپس تجارت، قسم به خدا همانا ربا در این امت مخفی تر از حرکت مورچه بر سنگ است.» (الکافی ج ۵ ص ۱۵۰ح۱، تهذیب الاحکام ج۷ ص۶ ح۱۶).
و نیز می فرمایند: «تعریف و ذم فروشنده از کالا، سوگند در معامله، کتمان عیوب، در صورتی که از این اعمال دوری کنید معاملات شما صحیح خواهد بود و از حرام به دور خواهید ماند» (المقنعه، ص ۵۹۱).
امام صادق (ع) می فرمایند: در گفتار خویش راستگو باش. اگر مال التجاره عیبی دارد آنرا نپوشانی. سفارش دهنده را مغبون نسازی که فریب دادن او حلال نیست. جز آنچه برای خود می پسندی برای مردم مپسند. حق بده و حق بگیر. از سوگند خوردن بپرهیز (جوادی، ۱۳۶۱، ص ۳۶۵).
مطالعه اسناد و متون اسلامی در زمینه تجارت نشان می‌دهد در اسلام آموزه‌های بسیاری جهت انجام معاملات صحیح و افزایش کارایی بازار وجود دارد. در ادامه مهم‌ترین آموزه‌های اسلامی در زمینه تجارت در جدول ۲-۱ بیان شده است:
جدول ۲-۱: آموزه‌های اسلامی در زمینه تجارت

ردیف آموزه‌های اسلامی ردیف آموزه‌های اسلامی
۱ هر کالا و خدمتی را در بازار خودش قرار دادن (جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۲۳) ۲۸ عدم تزیین کالا: ترغیب نکردن خریدار و ایجاد نیاز کاذب در او (شرح لمعه، ج ۱، ص۱۰۴)
۲ اصلاح مال التجاره و آوردن جنس مرغوب (جواهر الکلام، وسائل الشیعه ج۱۲ص۳۳۲) ۲۹ تعیین نکردن نسبت سود و تخفیف به سرمایه (بصورت درصد) (شرح لمعه، ج۱، ص ۱۱۷)
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:21:00 ق.ظ ]




فصل دوّم: بررسی و تبیین مسأله اسماء و صفات الهی در نظر صدرالمتألّهین

 

۲-۱. تعریف اسم

پیش از ورود به اصل مسأله و ارائه ی توضیحاتی پیرامون آن، لازم است تعریفی دقیق از مفاهیم آن بیان کرد، تا درکی روشن از آن داشته باشیم.

۲-۱-۱. اسم در لغت

اسم، در لغت از ریشه «س ‌م ‌و» به معنای بلندی و ارتفاع است.[۱] ادیبان و لغت شناسان عرب، معتقدند که «اسم»، از مادّه ی «وَسَم» به معنای نشانه و علامت است؛ پس کلمه ای است که بر مسمّا، یعنی شخصی که اسم بر آن اطلاق می گردد، دلالت می کند و نشانه و علامت آن است.[۲] هم چنین اسم، بر ذاتی که به صفتی موصوف گشته است، مانند «عالِم»، دلالت می‌کند.[۳]
علامه طباطبایی درباره اسم می نویسد:
نحویون، لفظ اسم را به بعضی از اقسام لفظ مفید، اختصاص داده اند، آن به این دلیل است که آن‌ ها گفته اند، لفظ مفید یا مستقلا،ً افاده معنی می کند یا مستقلاً افاده معنی نمی کند. در صورت اخیر، اسم است؛ و در صورت اول بر دو قسم است؛ زیرا یا دلالت می کند بر افاده و حصول معنی در زمان معین که فعل است و یا افاده معنی می کند نه در زمان معین که اسم است و به همین جهت، گفتند: اسم، لفظ مفردی است که بالوضع بر معنایی دلالت می کند بدون این که بر زمان معین، دلالت کند و در ادامه می گویند: متکلمین لفظ اسم را به بعضی از این اقسام، اختصاص دادند و آن، برای این است که هر ماهیتی یا خودش مورد لحاظ است، یا از این جهت که با صفت خاص توصیف می گردد، در نظر گرفته می شود. نوع اول مانند آسمان، زمین، مرد، دیوار اسم است. و نوع دوم مانند خالق و رازق و طویل و قصیر صفت است. کلمه ی اسم، به حسب لغت، چیزی را گویند که به وسیله ی آن، انسان به سوی چیزی راه پیدا کند، چه این که علاوه بر این، دلالت معنای وصفی ای را هم افاده بکند، مانند لفظی که حکایت کند از معنایی موجود در آن چیز و یا صرف اشاره به ذات آن چیز باشد، مانند زید و عمرو.[۴]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۱-۲. اسم در اصطلاح

۲-۱-۲-۱. معنای اسم از نظر صدرالمتألهین

صدرالمتألهین در اهمیّت شناخت اسماء الهی، معتقد است:
و اعلم أن العلم بالأسماء الإلهیه علم شریف دقیق و معرفه لطیفه غامضه و به فاق أبونا آدم علیه السلام على الملائکه.[۵]
بدان که علم به اسمای الهی، دانشی شریف و سودمند است و به این نام ها است که حضرت آدم(علیه السّلام) برفرشتگان برتری یافت.[۶]
چنان که خداوند متعال فرمود:
﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَهِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ.قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ.قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ. ﴾[۷]
صدرالمتألهین در این باره آورده است:
إن الاسم مما یسبح به لا مما یسبح له.[۸]
اسم، آن چیزی است که بدان تسبیح گفته می شود و نه آن چیزی که بدان تسبیح کرده می شود و توسط آن اسم ها است که حقیقت مسمّی، شناخته می شود.[۹]
آن چنان که خداوند متعال می فرماید:
﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى﴾[۱۰]
صدرالمتألهین در این باره می نویسد: «أسمای خداوند تعالی درحقیقت، محمولات عقلی اند که ذات احدیت او بر آن ها شمول و احاطه دارد و هیچ گونه جعل و تأثیر به آن ها تعلّق نگرفته است و نخواهد گرفت؛ بلکه به «لاجعل» موجود و برای ذات ثابتند. آن ها دارای احکامی ثابت و آثاری لازم است که مظاهر آن أسمایند.»[۱۱]
وی در کتاب «المظاهر الهیه» اذعان می کند:
و ألیق المجعولات بأن یعرف بها ذاته-تعالى- و یکون مظاهر لأسمائه و صفاته هی کلمات اللّه التامات و الأرواح العالیات التی هی بمنزله أشعّه نور وجهه و کماله و معرّفات جلاله و جماله، فهی الأسماء الحسنى.[۱۲]
سزاوارترین این محمولات که ذات خداوند به آن ها شناخته می شود و مظاهری برای أسماء و صفات وی هستند، همان کلمات تامات و ارواح عالیات خداوند هستند که به منزله‌ی اشعه‌ی نور، وجه و کمال او را نشان می‌دهند و جلال و جمال وی را معرّفی می‌کنند و به آن ها أسمای حسنی نیزگفته می شود.[۱۳]
در چهار آیه از قرآن کریم نیکوترین نام‌ ها به خداوند اختصاص یافته است.
﴿وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى ﴾[۱۴]
«حُسنی» مؤنث «أحسن» اسم تفضیل از ماده‌ی «حَسَن (زیبایی)» به معنای «زیباتربودن» است بنابراین «اسماء حسنی» به معنی اسمی است که بهترین و زیباترین اسم‌ها است؛[۱۵] یعنی بر ذاتی دلالت می‌کند که به همراه صفتی از صفات کمال آن بوده، به‌ نحوی که بالاترین و برترین است؛ به تعبیر دیگر، اسمی که از ذاتی خبر دهد که متصف به کمالات وجودی، به صورت ذاتی و نامحدود است.[۱۶]

۲-۱-۲-۲. معنای اسم از نظر ابن عربی

در عرفان ابن عربی نیز، شناخت أسماء الهی اهمیّت دارد و ذات حق، تنها از طریق أسماء با کائنات ارتباط دارد. نه تنها أسماء، مبدأ اشیا هستند، بلکه معرفت به حق نیز تنها از راه أسماء و مظاهر او امکان دارد.[۱۷] ابن عربی، اسم را در مفهومی، عین مسمّا و در مفهومی دیگر غیر از مسمّا می داند.
وی در این باره می گوید:
هر اسمی هم بر ذات دلالت دارد و هم بر معنایی که برای آن در نظر گرفته شده است. پس از جهت دلالتش بر ذات، همه ی اسماء را دارا است و از جهت دلالتش بر معنایی که منحصر به آن است، از اسمای دیگر مثل رب و خالق و غیر آن جدا می گردد. بنابراین اسم از جهت ذات، همان مسمّا است و از جهت معنایی که به خصوص تنها برای آن در نظر گرفته شده جدای از مسمّا است.[۱۸]
ایشان هم چنین معتقد است که حق در ذات خود بی نیاز از جهانیان است و این أسماء هستند که ارتباطات حق را با مخلوقات برقرار می کنند؛ بنابراین عالم به أسماء نیازمند است. أسماء الهی، علت وجود عالم اند. حق در مرتبه ی اسماء، سببِ وجودِ عالم می گردد.[۱۹]
در عین حال اسماءِ، گاهی نزد عرفا به موجودات عینی نیز اطلاق می گردد؛ با این اعتبار که موجودات خارجی مظاهر و مجالی آن اسماءِ و معانی غیبیه‌اند و آن معانی و این موجودات عینی، اتّحاد مفهومی دارند اگر چه در وجوب و امکان متفاوتند.[۲۰]

۲-۱-۳. شمار اسمای الهی

درباره ی شمار اسماءالله به ارقام‌ مختلفی می توان اشاره کرد. مشهورترین رقم‌ها نود و نه اسم است که در کتاب های اهل سنت نقل شده است.[۲۱] در منابع شیعه نیز این معنا از طریق امامان(علیهم السّلام) و به نقل از حضرت علی(علیه السّلام) و ایشان هم از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است که فرمودند:
إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِسْعَهً وَ تِسْعِینَ اسْماً مِائَهً إِلَّا وَاحِداً مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّهَ.[۲۲]
خدای عزوجل را نود و نه نامست، هرکه با آن ها دعاکند و خداوند را بخواند، خدا او را جواب دهد و دعایش را مستجاب کند. هرکس آن ها را احصاء کند، داخل بهشت شود.
شیخ صدوق می گوید منظور از «احصاء»، شمارش کردن آن ها نیست، بلکه به این معنا است که انسان به آن ها احاطه پیدا کند و معانی این صفات را درک کند.[۲۳]
مفسران قرآن کریم نیز این روایت را در کتب تفسیری خود آورده و به تفسیر آن پرداخته‌اند و گفته‌اند: منظور از «احصاء»، آن است که به این اسم‌ها و صفات و متصف بودن خدا به این اوصاف، ایمان داشته باشد و بکوشد آن ها را در وجود خود پیاده و منعکس سازد.[۲۴] متّصف شدن به این نام‌ها، انسان را به بهشت اسماء، نائل می‌کند و انسان با ریاضت‌های قلبی، مظهر أسمای الهی و آیت بزرگ خدا می‌گردد و وجودش وجودی ربّانی خواهد شد.[۲۵]
در برخی روایات دیگر برای خداوند به ۳۶۰ اسم و در برخی دیگر، خداوند دارای ۴۰۰۰ اسم است. اگرچه‌ در مورد روایت ۱۰۰۱ نام که ‌برخی‌ آن ‌را به ۹۹۹ نام ‌تحویل‌ کرده‌اند،[۲۶] نصی در احادیث‌ نبوی وجود ندارد؛ امّا با این حال دعای ‌جوشن‌کبیر، متضمن۱۰۰۱ اسم ‌الهی‌ است.[۲۷] با وجود این، هیچ‌ یک‌ از این‌ ارقام ‌و ارقام دیگری که‌ ذکر کرده‌اند، نمی‌تواند تعیین‌کننده‌ی شمار اسماء الهی باشد. این تفاوت، حاکی از تعارض نیست؛ بلکه دالّ بر توقیفی نبودن[۲۸] أسماء حسنی است؛ زیرا اسماء خداوند، حد و حصر و انتهایى ندارد.[۲۹]

۲-۲. تعریف صفت

۲-۲-۱. صفت در لغت

صفت، در لغت به ویژگی ها و چگونگی یک شیء اطلاق می گردد. در جای دیگر آمده است که آن، ریشه ی «وصف» است و «و» آن را حذف و به انتهای آن (ه) افزودند و به معنای آراستن و نعت است.[۳۰] همان گونه که «عده» که از «وعد» گرفته شده است. بنابراین صفت، مصدر بوده و معنای آن توصیف کردن است؛ با وجود این، صفت در بسیاری موارد به معنای حاصل مصدری، مانند علم به کار می رود. معنای لغوی صفت به لحاظ حاصل مصدری «اماره و علامت» و نشانه شیءِ است. علامتی که حالات خاص از حالات موصوف به آن شناخته می شود.[۳۱]

۲-۲-۲. صفت در اصطلاح

صفت در اصطلاح فلاسفه و متکّلمان، عبارت است از: معنی ناعتی که موجودیّت آن برای خود نباشد، خواه آن را موجودیّتی جدای از موجودیّتِ موصوف باشد یا نباشد؛ به عبارت دیگر، صفتِ شیء، عبارت است از؛ معنی ناعتی که از آن شیء بالذات یا بالعرض انتزاع گردد و عنوان و حکایت از آن است. به سخن دیگر، صفت عبارت است از، معنی ناعتی که ثبوت فی نفسه اش عین ثبوتش برای موصوف است؛ خواه ثبوت فی نفسه ی آن، عین موصوف باشد و خواه غیر آن باشد.[۳۲]
گاهی به خود صفت، اسم اطلاق می‌گردد؛ زیرا ذات در میان همه اسماء مشترک است و تکثر در اسماء به سبب تکثر صفات به اعتبار مراتب غیبیه ی حق تعالی است.[۳۳] گاهی در تعریف اسم و صفت، تعیّنات و حقایق خارجی از جهت ظهور ذات در آن‌ ها و ارتباط آن‌ ها با ذات مطلق، «اسم» نامیده می‌شود و همین تعیّنات و حقایق چنان چه تنها ملاحظه گردند، «وصف» خوانده می‌شوند.[۳۴]

۲-۲-۳. معنای صفت از نظر صدرالمتألهین

در نظام صدرایی، صفت دارای معنای عامی است که از شیء واجب یا ممکن انتزاع می گردد و بر آن حمل می شود؛ با این هدف که شیء را به تفصیل بشناساند. بنابراین زیادت و حمل چیزی بر ذات را صفت می نامند؛ خواه این زیادت تنها بر حسب مفهوم باشد و در مصداق، صفت با ذات، عینیت داشته باشد؛ یا بر حسب غیریّت در مفهوم و مصداق باشد؛ خواه در شیء مجرّد باشد یا در شیء مادّی محسوس، خواه صفت محسوس باشد یا معقول.[۳۵]
صفت در حقیقت از معنایی عام در موصوف خبر می دهد که موصوف و دیگران را که متصّف به آن صفت و شریک در آن ویژگی هستند، ممتاز می کند. برای مثال وقتی می گوییم: خداوند عالم است؛ علم، معنای عامّی است که می تواند بر خداوند و انسان اطلاق گردد؛ امّا باید به این نکته توجّه کرد که علم در انسان، زاید بر ذات است؛ امّا در خداوند، عینِ ذات است.[۳۶] نظر متکلمان و حکیمان الهی، آن است که اگر‌‌‌‌‌‌چه عقل به کنه حقیقت صفات الهی راهی ندارد، به وجهی قابل شناخت هستند و این مقدار معرفت که لازمه ی عبودیّت است؛ آدمی را بسنده است.[۳۷]
چنان که امام علی (علیه السّلام) می فرماید:
لم یطلع علی تحدید صفته و لا یحجبها عن واجب معرفته.[۳۸]
خدای تعالی، عقل های بشری را بر کرانه های صفاتش آگاه نکرد و از مقدار لازم معرفتش محجوب نساخته است.
در میان اقوال گوناگون، در مورد معناشناسی اوصاف الهی سخن درست، همان سخن صدرالمتألهین و حکیمانِ حکمت متعالیه است. صدرالمتألهین براساس اشتراک معنوی وجود و نظریه ی تشکیک وجود این مطلب را بیان می کند. او معتقد است که صفات الهی از حیث وجود شناسی، مقول به تشکیک خاصی[۳۹]و از نگاه معناشناسی، مشترک معنوی هستند که این معنا از اشتراک معنوی مبتنی بر تشکیک خاصی در وجود شناسی است؛ یعنی هر یک از صفات الهی مانند علم، قدرت، اراده، حیات و سایر صفات کمالی، مانند خود وجود، امری تشکیکی است که همه ی مراتب شدت و ضعف آن را این مفاهیم در بر می گیرد و این، همان اشتراک معنایی و تشکیک مصداقی است که روش توحیدی است.[۴۰]

۲-۳. فرق بین اسم و صفت

تعاریف لغوی که در مباحث قبل، در مورد اسم و صفت بیان گردید را می توان به معنای فرق بین اسم و صفت بیان کرد. در لغت عرب، اسم و صفت هر دو به معنای علامت و نشانه برای مسمّی و موصوف هستند؛ اما اسم شامل هر گونه علامت می شود، ولی صفت علامت خاصی است، علامت بودن آن مقید است؛ از این رو، میان اسم و صفت رابطه عموم و خصوص مطلق برقرار است؛ یعنی هر صفتی، اسم است؛ اما هر اسمی، صفت نیست؛ مانند اعلام و اسم های خاص، مانند زید و بکر اسم هستند، ولی صفت نیستند؛ اما الفاظی که بیان گر وصف هستند هم اسم و هم صفت هستند، مانند عالم و علم.[۴۱]

۲-۳-۱. فرق بین اسم و صفت از نظر صدرالمتألهین

از نظر صدرالمتألهین، ذات عبارت است از؛ هویّت شی(هستی شی) و نحوه ی وجود خاص او که به واسطه ی آن، موجود می گردد و آن حقیقت ویژه ی اوست. پس برای هر هویّتی وجودی، صفات کلی ذاتی و عرضی است که تمامی مفهومات آن ها، به نحو اشتقاق بر آن هویّت صدق می کند. پس مشتقات، همان اسماء الهی اند که مبادی آن ها همان صفات الهی است. بنابراین فرق بین اسم وصفت در اعتبار عقلی، فرق بین مرکّب و بسیط در خارج است؛ چون مفهوم ذات در مفهوم اسم اعتبار گردیده، ولی داخل در صفت نیست؛ زیرا صفت یک امر عارضی است چون مقصود از صفت، معنایی است که حمل بر ذات نگردد و بدان عرض اطلاق می گردد. و مراد از اسم، معنایی است که بتوان آن را بر ذات حمل کرد که بدان عرضی اطلاق می گردد. از این رو، هر دو(اسم و صفت) در ذات متحّد و یکی هستند و در اعتبار، مغایرت و جدایی دارند همان گونه که در عرض و عرضی است.[۴۲]
الفرق بین الاسم و الصفه، کالفرق بین المرکب و البسیط بوجه، فإن الاسم کالأبیض و الصفه کالبیاض و الفرق بین العرضی و العرض عند محققی أهل النظر، أن المأخوذ «لا بشرط شیء» هو العرضی و المأخوذ «بشرط لا شیء» هو العرض، فالمسمى قد یکون واحدا و الأسماء کثیره و هی محمولات عقلیه و لیس المراد بها الألفاظ، لأنها غیر محموله حملا اتحادیا، و هذه الألفاظ التی هی بإزائها أسماء الأسماء عندهم، و أما تلک المحمولات فهی بالحقیقه علامات و معرفات للذات الموسومه بها.[۴۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:20:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم